الغدیر همراه جلد 8 صفحه 98

صفحه 98

آفریقا را به تو بخشید. تو مأمور صدقات شدی و اموال مسلمانان را برای خود بردی.(1)

عثمان فرمان داد یکصد هزار از بیت المال به مروان پرداخت شود و دخترش اُم أَبان را نیز به عقد او در آورد. زیدبن ارقم گنجور بیت المال کلیدها را آورد و در جلوی عثمان نهاد و گریست.

عثمان پرسید، گریه برای چه؟ من صله رحم کرده ام. زید گفت: گریه من به این جهت است که گمان دارم تو می خواهی هرچه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در راه او هزینه کرده ای، باز پس بگیری.

یکصد درهم نیز برای مروان زیاد است، عثمان گفت کلیدها را واگذار و ما جز تو کس دیگر را مأمور می کنیم.(2)

مروان کیست؟

او در صُلب پدرش نفرین شده است و به قول عایشه: او لتّه و تفاله ناپاکی از نفرین الهی بوده است.(3) در مدینه هر نوزادی را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می آوردند، مروان را هم آوردند؛ فرمود: او مارمولک بچه مارمولک، لعنت شده پسر لعنت شده است.(4)


1- بلاذری، 5/28.
2- شرح ابن ابی الحدید 1/67؛ سیره، حلبی 2/87
3- مستدرک، حاکم 4/479.
4- حیات الحیوان ، دمیری 2/399.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه