امیر غدیر صفحه 5

صفحه 5

لحظه اول

غدیر، نام اقیانوس بیکرانی است که افق در افق، با آسمان نسبت دارد و موج در موج، هم آغوش عرش است.

غدیر، حاصل یکصد و بیست و چهار هزار چشمه زلال رسالت است که عرفان و معرفت را فراراه انسان قرار داده است.

پس اگر هنوز دوق تماشایت هست بیا به کرانه غدیر بایست تا پنجره هایی از عرش در برابرت گشوده شود و تو را به تماشای لوح و قلم ببرد.

لحظه دوم

ظهر بود؛ گرم و تن سوز؛ خاکها، از شلاق شعله های خورشید، زخمی ظهر بود که صدای صاعقه زمان، حادثه ای را رقم می زد. صدای پروانه ای می شد که روی هزاران شانه خسته و خاک گرفته می نشست.

دوردست، صدایی، سکوت صدا را می آشوبد. به گمانم صدای زنگ کاروان است که در همهمه وحشت افزای تنهایی برکه می پیچد ای کاش آبی داشتم تا عطش و خستگی راه را با خنکای وجودم فرو می نشاند! غدیر، خسته و تنها، سر در گریبان فرو برده و رؤیاهایش را آه میکشد.

کاروان نزدیک و نزدیکتر می شود، ناگاه، صدایی، در سکوت کاروان پیچید، صدایی، حجاز را به لرزه افکند...

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه