بر کرانه غدیر صفحه 1118

صفحه 1118

پیامبر گفت:

من در مهمانی حاضر می شوم ولی لب به غذا نمی زنم مگر این که تو مسلمان شوی. عقبه این کار را کرد. دوستانش از این کار مطلع شدند، او را از خود راندند و سرزنش کردند.

او گفت:

من از عمق دل، اسلام نیاورده ام.

بلکه به این خاطر که او از غذایم بخورد، شهادتین را گفتم. دوستانش به او گفتند که اگر می خواهد با ما باشی باید بر روی پیامبر آب دهان بیندازی.

او نیز قبول کرد و به روی

پیامبر آب دهان انداخت ولی آب دهانش به روی مبارک پیامبر نرسید بلکه به عقب برگشت و به صورت خود او رسید و دو گونه او را سوزاند و اثر آن تا پایان عمرش بر صورتش باقی بود.

*****

الغدیر، ج 16، ص 66.

هدیه الهی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه