بر کرانه غدیر صفحه 1229

صفحه 1229

به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و او نیازمندی خود به وی شکایت بردم. درهم و دیناری نداریم. در همین هنگام کمیت شرفیاب شد و گفت:

اجازه می فرمائید، شعری بخوانم. امام اجازه دادند.

کمیت قصیده ای را خواند. امام فرمود:

ای غلام کیسه ای پول را از اندرون خانه بیاور و به کمیت ارزانی دار. کمیت قصاید دیگری هم خواند و هر بار امام جهت پاداش آن کیسه ای پول آورد. کمیت عرض کرد:

فدایت گردم. من شما را برای گذراندن دنیا دوست نمی دارم. مقصود من از قصیده سرایی ها، چیزی جز پیوند به پیامبر و حقی که خدا بر من واجب کرده است، نیست. امام برای او دعا کرد و به غلام فرمود:

که کیسه ها را به جای من خود برگرداند. من گفتم:

فدایت شوم. شما به من فرمودید که درهم و دیناری نداریم. حال آنکه دستور

دادن 30 هزار درهم به کمیت را صادر فرمودید.

امام فرمود:

داخل آن اتاق برو. داخل اتاق رفتم و درهم و دیناری ندیدم، امام فرمود:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه