بر کرانه غدیر صفحه 1264

صفحه 1264

نوحه سرایی بر اهل بیت

خالع می گوید:

من با پدرم در سال 346 هجری در یک مجلس ادبی نشسته بودیم. مجلس از شاعران و مردم پر بود. ناگهان مردی از راه رسید.

قبائی پر وصله به تن داشت. در یک دست مشک آب و انبان غذا و در دست دیگر چوبدستی. هنوز گرد راه از خود پاک نکرده بود، سلام کرد و با صدای بلند گفت:

«من فرستاده فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم.» گفتند:

خوش آمدی و صفا آوردی.

گفت:

می توانید احمد مزوق نوحه خوان را به من معرفی کنید؟

گفتند:

آری. همین است که اینجا نشسته است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه