بر کرانه غدیر صفحه 1351

صفحه 1351

من تو را می فرستم به ربذه.

پس او را به آنجا فرستاد و همچنان در آنجا بود تا درگذشت.

*****

الغدیر، ج 16، ص 96.

مسلمان شدن ابوذر

چون به ابوذر خبر رسید که مردی در مکه ظهور کرده و خود را پیامبر می شمارد، او برادر خود را فرستاد تا از آن پیامبر، اطلاعاتی را کسب کند. او بازگشت و گفت:

او کسی است که امر به معروف و نهی از منکر می کند و مردم را به داشتن اخلاق خوب سفارش می کند. ابوذر گفت:

درد مرا دوا نکردی.

پس خود جانب مکه آمد. او شب را در گوشه مسجدی خوابید ولی می ترسید که حرف دلش را به کسی بازگو کند.

بنابراین بعد از چند روز که به علی علیه السلام برخورد کرده بود، راز دل خود را گفت، علی علیه السلام به او فرمود:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه