بر کرانه غدیر صفحه 1409

صفحه 1409

روزی به همراه عده ای در مسجد دمشق نشسته بودیم و فضایل علی علیه السلام را بر می شماردیم و شعر می خواندیم. ناگهان عده زیادی از عمال معاویه بر سر ما ریختند و شروع کردند با سنگ و چوب به ما حمله کردن. آنها ما را کشان کشان به کاخ فرماندار دمشق بردند و جریان را به او گزارش دادند و ما از این بیم داشتیم که او فرمان اعدام ما را بدهد.

ابوبکر طایی رو به فرماندار کرد و گفت:

ما امروز فضایل علی علیه السلام را بر شماردیم و فردا فضایل شما را بر می شماریم و بعد بی آنکه از قبل شعری در این زمینه داشته باشد، از روی ترس این گونه سرود: «دوست داشتن علی علیه السلام، همه اش با کتک خوردن همراه است. دل از هراس آن می لرزد.

شیوه من مهرورزی با پیشوای راهنما یزید است و کیشم دشمنی با خاندان رسول الله است و هر کس که جز این بگوید، مردی است که نه مغز دارد و نه خرد. مردم چنان هستند که هر که با خواسته هایشان هماهنگ باشد، تندرست می مانند و گرنه داوری درباره او با یغمای هستی اش همراه خواهد بود «فرماندار پس از شنیدن این شعر، تمام آنها را آزاد کرد.

*****

الغدیر، ج 13، ص 297.

سرنوشت تلخ دشمنان حضرت علی

روزی حضرت علی علیه السلام از قصر خارج شد. در این هنگام سوارانی که شمشیر حمایل داشتند و روپوش بر صورت و تازه از راه رسیده بودند، با آن حضرت روبرو شدند و گفتند:

السلام علیک یا امیرالمؤمنین رحمه الله و برکاته السلام علیک یا مولانا علی علیه السلام پس از جواب سلام فرمودند:

در اینجا از اصحاب رسول خدا چه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه