بر کرانه غدیر صفحه 1416

صفحه 1416

*****

الغدیر، ج 3، ص 294.

خنده معاویه

روزی عمرو بن عاص وارد کاخ معاویه شد.

معاویه با دیدن او شروع به خندیدن کرد. عمرو گفت:

شادی و سرورت دایم بادا. به چه چیز می خندی؟

گفت:

از حمله علی بن ابی طالب علیه السلام یادم می آید. هنگامی که به تو حمله ور شد و تو با آن حیله از چنگال مرگ فرار کردی؟

عمرو گفت:

مرا شماتت می کنی؟ عجیب تر از این کار من، روزی است که علی علیه السلام تو را به مبارزه طلبید. رنگت دگرگون شد و از سینه ات ناله برخاست و گلوگاهت ورم کرد. به خدا قسم اگر با او مبارزه می کردی ضربه دردناکی به تو فرود می آورد که خاندانت یتیم می شدند و قدرتت از کفت می رفت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه