بر کرانه غدیر صفحه 1437

صفحه 1437

مرا به چشمم نکوهش می کنی در حالی که من آن را در جنگ یرموک در راه خدا از دست دادم. صبح که شد هاشم در خانه اش افطار کرد و مردم نزد او چاشت خوردند و چون خبر به سعید رسید، کسانی را به سراغ او فرستاد و

او او را کتک زدند و خانه اش را سوزاندند. هاشم که در جنگ صفین پرچمدار علی علیه السلام بود و در خیل یاران حضرت به فیض شهادت نائل شد.

*****

الغدیر، ج 16، ص 61.

دست بیعت

روزی عبدالرحمن پسر خالد به میان مردم شام آمد و گفت:

ای مردم شام!

من سالخورده شده ام و مرگم نزدیک شده است و چنان خواستم که با مردی پیمان فرمانبری و دست بیعت بدهید. تا کار شما به سامان رسد و شما نیز به رستگاری برسید و آنان جذب سخنان او شده و او را انتخاب کردند و این در حالی بود که معاویه به او دستور داده بود که میان مردم شام برود و از آنها برای پسرش یزید، بیعت بگیرد. وقتی که معاویه از جریان آگاه شد، کینه او را به دل گرفت. مدتی بعد عبدالرحمن در بستر بیماری افتاد.

معاویه پزشک مخصوص خود را که یهودی بود، به سراغ او فرستاد و دستور داد که او از طریق خوراندن شربتی، او را بکشد. آن پزشک، کار خود را انجام داد و عبدالرحمن را به قتل رساند.

برادرم عبدالرحمن که از قضیه مطلع شد، به همراه برده خود به صورت پنهانی به دمشق و سر راه آن پزشک به کمین نشست و در یکی از شبها که او از کاخ معاویه بیرون میآمد، به او حمله کرده و او را کشت. (1) اعتراف عمرو بن عاص بر حدیث غدیر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه