بر کرانه غدیر صفحه 1495

صفحه 1495

پس علی علیه السلام آن جوان را به مادرش ملحق کرد و نسبتش ثابت شد.

*****

الغدیر، ج 11، ص 205.

نادانی خلیفه

روزی عمر به یکی از اطرافیانش گفت:

ای پسر یمان چگونه صبح نمودی؟

او گفت:

می خواستی چگونه شب را به صبح برسانم؟ به خدا قسم صبح کردم در حالی که حق را مکروه دارم و فتنه را دوست دارم. شهادت می دهم به چیزی که ندیده ام آن را نگه می دارم غیر آفریده را و بدون وضو نماز می خوانم و برای من در روی زمین چیزی است که برای خدا در آسمان نیست.

پس عمر خشمگین شد و خواست که آن جوان را به شدت تنبیه کند، علی علیه السلام که از جریان مطلع شده بود عمر را دیدند در حالی که عصبانی و خشمناک بود.

عمر گفت:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه