بر کرانه غدیر صفحه 1506

صفحه 1506

2 تو حرام کردی متعه زنان را و آن رخصتی از خدا بود که ما از آن بهره مند می شدیم.

3 تو آزاد ساختی جاریه و کنیز را به زائیدن که اگر بچه اش را زائید، آزاد است بدون آزاد کردن آقایش

4 مردم از تو شکایت می کنند

که با خشونت با آنها برخورد می کنند و تازیانه شما همیشه بالای سرشان است.

عمر که از این حرفها عصبانی شده بود، شلاقش را بلند کرد و بعد آرام شد و گفت:

من فقط خیر و صلاح مردم را می خواستم نه چیز دیگر. من وظیفه دارم که کسانی که از راه حق منحرف می شود، عقوبت کنم و آنها از ادامه انحراف باز دارم و من دراین راه از خودم دفاع می کنم و اگر انگیزه داشتم، استغفار می کنم.

*****

الغدیر، ج 12، ص 31.

ادعای ایمان

روزی به اطلاع عمر رساندند که مردی در شام که ادعا می کند که مؤمن است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه