بر کرانه غدیر صفحه 353

صفحه 353

مولوی می گوید:

«پس به هر دوری ولیی قائم است » در هر دوره ای یک انسان کامل که حامل معنویت کلی انسانیت است وجود دارد. هیچ عصر و زمانی از یک ولی کامل - که آنها گاهی از او تعبیر به «قطب » می کنند - خالی نیست، و برای آن ولی کامل که انسانیت را به طور کامل دارد مقاماتی قائل هستند که از اذهان ما خیلی دور است. از جمله مقامات او تسلطش بر ضمائر یعنی دلهاست، بدین معنی که او یک روح کلی است محیط بر همه روحها. باز مولوی در داستان ابراهیم ادهم - که البته افسانه است - در این مورد اشاره ای دارد. او افسانه ها را ذکر می کند به اعتبار اینکه می خواهد مطلب خودش را بگوید. هدف او نقل تاریخ نیست، افسانه ای را نقل می کند تا مطلبش را بفهماند. [می گوید] ابراهیم ادهم به کنار دریا رفت و سوزنی را به دریا انداخت و بعد سوزن را خواست. ماهیها سر از دریا در آوردند در حالی که به دهان هر کدامشان سوزنی بود، تا آنجا که می گوید:

دل نگه دارید ای بی حاصلان در حضور حضرت صاحبدلان و تا آنجا که می گوید آن شیخ (یعنی آن پیر) از اندیشه آن طرف واقف شد:

شیخ واقف گشت از اندیشه اش شیخ چون شیر است و دلها بیشه اش مساله ولایت در شیعه معمولا به آن معنای خیلی به اصطلاح غلیظش مطرح است،

به معنی حجت زمان که هیچ زمانی خالی از حجت نیست:

«و لو لا الحجه لساخت الارض باهلها»

یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد

و برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در اغلب زیارتها که می خوانیم، به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می کنیم، یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است. ما در زیارت می گوییم (این را همه ما همیشه می خوانیم و جزء اصول تشیع است):

«اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی »

(تازه ما برای مرده اش می گوییم. البته از نظر ما مرده و زنده او فرقی ندارند، چنین نیست که زنده اش این طور نبوده و فقط مرده اش این طور است).

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه