بر کرانه غدیر صفحه 523

صفحه 523

علامه امینی غواص غدیر

میلاد نور

مأخذ: مجله کوثر سال اول شماره دوم ص 42 سید علیرضا سید کباری

زمین و آسمان تبریز نور باران بود، بوی گل محمدی در فضای شهر پیچیده بود، بوی بهار می آمد، تبریز در شبی رؤیایی به سر می برد و صدای حمد، تهلیل و تکبیر از همه جا بلند بود؛ هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می گذشت، که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سایید و طلوع آفتاب زندگی در خانه اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جای گرفت، او را بغل کرد، بوسید و بویید. اشک شوق به سان مرواریدی بر گونه کودک غلتید. جاذبه و نور سیمای طفل پدر را جذب کرده بود، چشم از رخ فرزند بر نمی داشت. به یاد آن که همه عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسین» نهاد تا در مسیر «امامت»

«شهادت» و «ایثار» گام نهد.

روزها گذشت، فرزند به دوره ای از زندگی رسید که می توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او دیگر کمتر در اندیشه بازی بود و بیشتر در عالم خیال سیر می کرد. می خواست بداند، بیاموزد و در هستی اندیشه کند. نخست آموزشهای مادر را فرا گرفت؛ آیات قرآنی و سوره های کوتاهی، که با آهنگی الهی جانش را صیقل می داد، به تدریج وی را برای گام نهادن در محفل علمی پدر آماده کرد.

آقا میرزا احمد در سال 1287 هجری قمری در قریه «سردها»، از نواحی تبریز، متولد شده بود. او از سال 1304 برای ادامه

تحصیل به شهر آمده بعد از فراگیری مقدمات در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبه ای از دانش پژوهی رسید که صلاحیت علمی اش از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیت الله میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی تأیید شد.

علم و عمل از وی شخصیتی برجسته ساخته بود. حسن سیرت، وقار و پرهیزگاری اش زبانزد خاص و عام بود. (1)

وی خود تربیت فرزندش را به عهده گرفت تا نیک پرورش یابد و در جمع دوستان پاکدل اهل بیت علیه السلام جای گیرد. عبدالحسین به چنین پدری افتخار می کرد و خدای را سپاس می گفت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه