حقیقتی برگونه تاریخ صفحه 7

صفحه 7

مؤ من است و هر کس ولایت او را انکار کند، کافر است . ای محمد! به مردم بگو که اطاعت از او اطاعت از تو و اطاعت از خدا است و سر پیچی از فرمان او نافرمانی خدا. بگو که مؤ منان به او بهشتی اند و کافران به او دوزخی .(10)

برای چند لحظه جبرئیل ساکت شد. پیامبر پرسید:

ای جبرئیل بگو ببینم : آیا خداوند عزیز درباره درخواست من از برخورد با دشمنان و منافقان ، پیامی نفرستاد؟

جبرئیل :

نه برادرم ! هنوز خداوند متعال در این باره پیامی نداده است .(11)

پیامبر از جا بر می خیزد. اصحاب به طرف او می شتابند. پیامبر فرمود: بروید! همه باید حرکت کنیم . سوار شتر خود می شود و به قصد مدینه حرکت می کند. پیامبر به لحاظ همگامی با کاروان خانواده اش ، آهسته تر از دیگران گام بر می دارد. انبوه مردم ، پیامبر را حلقه وار همراهی می کنند. کاروان به سیر خودش به طرف مدینه ادامه می دهد تا اینکه به سرزمین (رابغ ) رسیدند. این محل تا (جحفه ) سه (میل ) فاصله دارد. کاروان از این محل گذشتند و به منزل دیگری بنام (کراع غمیم ) رسیدند. نزدیک ظهر بود و هوا گرم سوزان بود. در حوالی (کراع غمیم )نقطه ای وجود دارد بنام (غدیرخم ). کاروان می رفت تا به این محل نزدیک شد. پیامبر ایستاد. مردم نمی دانستند چرا پیامبر توقف کرده است . او در حالی که سوار شتر بود جبرئیل بر وی فرود آمد. حضرت نگران بود، این بار پیامبر آغاز به سخن کرد! فرمود:

آمدی برادرم !

جبرئیل ، می ترسم که این قوم مرا تکذیب کنند و سخنانم را درباره امامت او نپذیرند.

در مسیر بازگشت

پیامبر همچنان حرکت می کند اما احساس می کند که جبرئیل او را همراهی می کند. کاروان می رود تا به سرزمین (غدیرخم )می رسد. این جا محل تقاطع مسیرها و راه عبور کاروان ها و نقطه جدا شدن مردم مصر و عراق و مدینه و نجد از یکدیگر است . این محل بخاطر وجود آب و چند درخت کهن سال ، محل استراحت کاروان ها بود. پیامبر همراه جمعیت به نزدیک برکه (غدیرخم ) می رسند. این بار جبرئیل به سخن در می آید و خطاب به پیامبر:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه