ترجمه الغدیر - جلد 3 صفحه 171

صفحه 171

قیس در جواب او نوشت

پس از حمد و ثنای پروردگار: شگفتی در اینست که تو ای معاویه نظریه مرا مردود دانسته و بکلی ساقط کردی و چشم طمع در این دوخته ای (ای بی پدر) که من از دایره پیروی و اطاعت آنکس که از همه مردم سزاوارتر است برای رهبری و زمامداری و راستگوترین مردم و عالیترین راهنما و نزدیکترین افراد برسول خدا می باشد بیرون آیم و تحت فرماندهی تو درآیم آری تو همان کسی که هیچ شایستگی این مقام را نداشته‌و از هر کسی بی لیاقت تر هستی زیرا تو گفتارت از دیگران بیهوده و نارواتر و از همه کس گمراه تر و دورترین افراد هستی به رسول خدا، اطراف تو را مردمانی گمراه وگمراه کنند گرفته اند که هر یک بتی از بتهای شیطان هستند.

و اما این سخنت که مصررا بر من شورانیده و تمامی این کشور را پر از سپاه و لشکر و پیاده و سوار خواهی کرد و مرا با این تهدید ترسانیده ای در صورتی این کار را توانی کرد که من تو را بخود وا گذارم و کاری بتو نداشته باشم، و السلام.

در روایت طبری عبارتش چنین است: بخدا سوگند اگر تو را بحال خود وا نگذارم تا اینکه حفظ جانت مهمترین هدف تو باشد سخن تو راست خواهد بود.

معاویه از قیس ناامید شد و این نامه را به او نوشت

پس از حمد و ثنای خداوند: تو ای قیس یهودی و یهودی زاده هستی اگر آنکس که از این‌دو سپاه بیشتر مورد دوستی و محبت تو است پیروز شود تو را از کار برکنار خواهد کرد و فرد دیگری را بجای تو مامور خواهد نمود و در صورتیکه من که مبغوض ترین افراد نزد تو هستم کامیاب گردم و دسترسی بتو پیدا کنم تو را خواهم کشت و گوش و بینیت را خواهم برید پدرت نیز کمان خود را زه کرد ولی بدون

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه