ترجمه الغدیر - جلد 3 صفحه 181

صفحه 181

همکاری می کنی؟ بخدا قسم دوست داشتم که این ملاقات پیش نمی آمد مگرآنکه پنجه و ناخنم بطور دردناکی تو را رنج می داد. قیس گفت: و من نیز بخدا قسم اکراه داشتم در چنین مقامی بایستم و تو را به عنوان حاکم مسلمین تحیت و درود گویم

معاویه گفت: چرا؟ مگر تو بزرگی از بزرگان یهود هستی؟ قیس گفت: و تو ای معاویه بتی از بتهای جاهلیتی با کراهت اسلام آوردی و با رضایت دست از اسلام برداشته و خارج شدی

معاویه گفت: اللهم غفرا (خدایا بیامرز)، دستت را دراز کن برای بیعت قیس گفت: اگر می خواهی بیش از آنچه گفتی بگو تا من هم بیشتر از آنچه گفتم بگویم.

قیس و معاویه در مدینه بعد از صلح

پس از صلح، قیس بن سعد با جمعی از انصار، بر معاویه وارد شد، معاویه به آنها گفت: ای گروه انصار از من چه می خواهید؟

سوگند بخدا، بیشتر شما بر علیه من بودید و کمی با من، و در روز صفین، از پیشروی من جلوگیری نمودید و شراره مرگ را در سر نیزه هایتان به عیان دیدم. مرا و پدرانم را هجو نمودید، هجوی کارگرتر از زخم نیزه، ولی موقعیکه خداوند بر پا داشت آنچه را که شما می خواستید سرنگونش سازید، به من گفتید: وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را رعایت کن

ولی هیهات، یابی الحقین العذره

قیس (در جواب) گفت: ما آنچه را که در عهده توست می خواهیم (خلافت بر مسلمین را که بدون حق در اختیار گرفتی).

اما دشمنی ما با تو، اگر بخواهی از آن خودداری می کنیم. و اما استهزائی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه