ترجمه الغدیر - جلد 3 صفحه 222

صفحه 222

شده خواهد آمد.

مشاجره عبدالله بن جعفر و عمرو عاص

حافظ ابن عساکر در ج 7 ص330. تاریخ شام روایت نموده که عمرو بن عاص در مجلس معاویه به عبدالله بن جعفر از راه تحقیر گفت: ای پسر جعفر

عبدالله در جواب گفت: تو مرا به جعفر نسبت دادی که نه زنازاده ام و نه ابتر (بلا عقب) و سپس از او روی‌گرداند و این دو شعر بخواند:

عرضت قرن الشمس وقت ظهیره

لتستر منه ضوه بظلامکا

کفرت اختیارا ثم آمنت خیفه

و بغضک ایانا شهید بذلکا

تو، در نیمروز با تیرگی که‌داری متعرض خورشید شدی تا مانع تابش آن گردی، به اختیار و رضا کافر شدی و سپس ازترس ایمان آوردی:

کینه و دشمنیت نسبت به ما، خود بر این ادعا، گواه است.

عبدالله و عمرو

حافظ ابن عساکر در ج 7 ص 438 تاریخش آورده که: عبدالله بن ابی سفیان بن الحارث بن سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب الهاشمی بنزد معاویه آمد و عمرو بن عاص آمد هم آنجا بود خدمتکار از معاویه اجازه خواست و گفت: عبدالله اجازه ملاقات می خواهد.

معاویه گفت: بگو بیاید. عمرو به معاویه گفت: کسی را اذن ملاقات دادی که دائما به‌لهو و لعب مشغول است و مجالس طرب و خوانندگی تشکیل می دهد و نسبت به کنیزکان ماهر و خواننده علاقمند است و از جنگ و جهاد روگردان، بذله گو و شوخ است و بسیارهم خودخواه.

عبدالله این همه نکوهش را از عمرو شنید در جوابش گفت:

ای عمرو تو دروغ می گوئی و آنچه به من نسبت دادی اوصافی است که در

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه