ترجمه الغدیر - جلد 3 صفحه 242

صفحه 242

هجرت مسلمانان را به حبشه مشاهده نمودند، عمرو بن عاص و عماره بن ولید را به حبشه اعزام داشتند و هدایائی چند برای نجاشی پادشاه حبشه و شخصیتهای روحانی دربار فرستادند تا بدین وسیله نجاشی را تحت تاثیر اهداف خود قرار دهند و مسلمین را تحویل گیرند ولی بر خلاف انتظارشان نجاشی از پناهندگان مسلمان طرفداری نمود وآندو مایوس به مکه باز گشتند.

2- سخن حضرت که فرمود: تو به رفیقت رشگ بردی و رفتار او را نسبت به همسر نجاشی سبب سخن چینی قرار دادی خلاصه این داستان چنین است:

هنگامی که عمرو و عماره به مقصد حبشه سوار کشتی شدند، همسر عمرو هم همراهش بود. عماره از اندامی مناسب و زیبائی چهره بهره مند بود به طوریکه زنان را شیفته‌می ساخت. در یکی از شبها عماره و عمرو در کشتی شراب خوردند و عماره سخت مست شد، رو کرد به همسر عمرو و گفت: مرا ببوس. عمرو به همسرش امر کرد که تقاضای عمار را رد نکند و پسر عموی خود را ببوسد، زن عمرو این کار را کرد و عماره دلباخته او گشت، عماره در مقام این بر آمد که از همسر عمرو کامی برگیرد ولی او امتناع کرد.

عماره در فکر شد تدبیری کند تا اینکه یک روز عمرو را دید بر لبه سکان کشتی نشسته‌بول می کند، عماره بلادرنگ عمرو را بدریا افکند، عمرو شناکنان خود را به کشتی رسانده نجات یافت ولی کینه عماره را بدل گرفت چه، از این عمل عماره دریافت که اوقصد کشتنش را داشته است.

این جریان در کشتی بود و پس از آنکه به حبشه رسیدند، عماره با بهره ای که از زیبائی چهره و اندام داشت وسائلی را فراهم ساخت تا توانست با همسر نجاشی ارتباط محرمانه حاصل نماید و همسر نجاشی نیز او را پذیرفت،پیوسته نزد او می رفت و کام می گرفت و در موقع مراجعت، همه ماجرا و کیفیت آمیزش با همسر نجاشی را برای عمرو تعریف می کرد. عمرو می گفت من که تصدیقت نمی کنم، چگونه می توانی به همسر نجاشی دست یابی، مقام و شخصیت او بالاتر از اینست که تو بتوانی با او مربوط

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه