ترجمه الغدیر - جلد 3 صفحه 265

صفحه 265

بپا خواستن بزرگواران هر قوم، او چون سگ می نشیند، بنام دین خود را به تکلف و ریا افکند بسبب گناه بسیار یکه مرتکب شده، با ابهت بزرگواران نظر نمی افکند و در عین حال در بزرگواری آنها منازعه و همسری نتواند، سپس در تیرگیهای سخت سرگردان شده، و بابی حیائی متوسل به مکر و دغل می شود، با مردم به حیله و نیرنگ معامله می کند در حالیکه سرانجام مکر و حیله در آتش است.

عمرو گفت: ای برادر دوئلی همانا تو خوار و فرومایه هستی، و اگر نسب خود را وابسته به کنانه نمی کردی و به این عنوان‌متوسل نمی شدی، اطرافیانت چون باز شکاری تو را از میان می ربودند، ناچار بسبب این وابستگی بر دیگران بزرگی می فروشی و به نیروی آنها حمله می کنی و با این دستاویزها، زبانت گویا و توانا است ولی بزودی همین توانائی و زبان آوری برایت وبالی خواهد بود.

بخدا قسم. تو از قبلها دشمنترین اشخاص نسبت به امیر المومنین (معاویه) بودی و اکنون هم هیچگاه عداوت و دشمنیت نسبت به او به این سختی و شدت نبوده، لذا با دشمنان او دوست و با دوستان دشمنی، مدام در پی ماجراجوئی و ایجاد حادثه هستی، و اگر معاویه از نظر من پیروی می کرد هر آینه مسلما زبان تو را قطع می کرد و افکار شیطانیت را از سرت بیرون می ساخت، زیرا تو آن دشمن نابکاری هستی که در پای درخت هستی او (معاویه) چون افعی نر کمین کرده ای

در این هنگام، معاویه‌به سخن آمد و گفت:

ای ابا اسود تو منتهای کاوش را در آنچه خواستی نمودی و هیچ راه آشتی و سازش باقی نگذاشتی و سپس رو به عمرو کرد و گفت: آنطور که باید، از عهده دفاع برنیامدی و در برابر ابوالاسود، به مقصود خود نرسیدی، سخن از او آغاز شد و بر تو تجاوز نمود و آن کس که آغاز به حمله کند، ستمکارتر است و سومی شما (معاویه) بردبارتر است، از این سخن در گذرید و سخن دیگری به میان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه