ترجمه الغدیر - جلد 3 صفحه 270

صفحه 270

من ذا بدنیا بیعه قد خسرا

بملک مصر ان اصاب الظفرا

انی اذا الموت دنا و خضرا

شمرت ثوبی ودعوت قنبرا

قدم لوائی لا توخر حذرا

لن ینفع الحذار مما قدرا

لما رایت الموت موتا احمرا

عبات همدان و عبوا حمیرا

حی یمان یعظمون الخطرا

قرن اذا ناطح قرنا کسرا

قل لابن حرب لا تدب الحمرا

ارود قلیلا ابد منک الضجرا

لا تحسبنی یا ابن حرب عمرا

و سل بنا بدرا معا و خیبرا

کانت قریش یوم بدر جزرا

اذ وردوا الامر فذموا الصدرا

لو ان عندی یا ابن حرب جعفرا

او حمزه القرم الهمام الازهر

ارات قریش نجم لیل ظهرا

مصادر این بحث: " الامامه و السیاسه، ج 1 ص 84، کتاب " صفین " ابن مزاحم ص 24، " شرح نهج البلاغه " ابن ابی الحدید ج 1 ص 138.

غانمه قرشیه و عمرو عاص

این بانوی مسلمان که نامش غانمه است، در مکه بود و شنید معاویه و عمرو بن عاص به‌بنی هاشم دشنام می دهند، گفت: ای گروه قریش بخدا قسم معاویه امیر المومنین نیست و در خور این مقامی که برای خود پنداشته نیست، او بخدا قسم کسی است که نسبت به رسول خدا (ص) بدی و نکوهش نمود من خود نزد معاویه خواهم رفت و با او سخنی خواهم گفت که از شرمساری، عرق در پیشانیش نقش بندد و از شنیدن آن بسیار ناراحت و نالان‌گردد.

عامل و نماینده معاویه، این جریان را به معاویه نوشت، همینکه معاویه از این قضیه اطلاع یافت که غانمه به او نزدیک شده، امر کرد محلی را به عنوان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه