- متن نامه محمد سعیا دحدوح 1
- الغدیر 2
- دیباچه مولف 6
- شعر و شعرا 7
- موقعیت شعر و شاعران از نظر قرآن و حدیث 10
- شعرهای غیبی 20
- موکب شاعران 30
- مقام شعر و شعرا در نزد ائمه هدی 34
- شعر و شاعران در نزد بزرگان دین 37
- شعراء غدیر در قرن 01 41
- اشاره 41
- مدارک و اسناد 43
- غلطی که باید تصحیح شود 49
- تشکر و انتقاد 50
- غدیریه امیرالمومنین به سند دیگر 51
- شخصیت سراینده اشعار 52
- سخنی در زمینه این شعر 54
- غدیریه حسان بن ثابت انصاری 54
- اشاره 54
- راویان این اشعار از حفاظ و دانشمندان حدیث 55
- راویان این اشعار از بزرگان شیعه 57
- نکته جالب توجه 61
- دیوان حسان 64
- شعری دیگر از حسان درباره علی و شرح آن 70
- و شعری دیگر 73
- قطعه دیگر در مدح و ستایش امیرالمومنین 95
- شعر دیگری از حسان 100
- زندگی نامه شاعر 102
- کنیه شاعر 107
- غدیریه قیس بن سعد بن عباده انصاری 109
- در تعقیب اشعار 109
- اشاره 109
- بیوگرافی شاعر 112
- شرف و بزرگواری 112
- ریاست و فرمانفرمائی 114
- کاردانی و حذاقت و زیرکی 118
- تسلط او بر فنون نظامی و جنگی 123
- مراتب بخشش و سخاوت 145
- گفتاری در سخندانی و خطابه او 151
- سخنی از زهد و پارسائی 152
- فضل و دانش و حدیث 157
- سخن نهائی ما درباره قیس بن اسعد انصاری 163
- استادان و مشایخ قیس و کسانی که از او روایت کرده اند 165
- معاویه و قیس و مکاتبات آنان 169
- قیس در جواب او نوشت 170
- معاویه از قیس ناامید شد و این نامه را به او نوشت 171
- قیس در جواب او نوشت 171
- قیس در جواب نوشت 172
- یک نامه ساختگی 173
- متن نامه 173
- صلح و سازش بین قیس و معاویه 178
- قیس و معاویه در مدینه بعد از صلح 181
- امتیازات جسمی قیس 187
- مرگ قیس بن سعد انصاری 191
- خاندان قیس 192
- اشاره 197
- غدیریه عمرو بن عاص سهمی 197
- توضیح و ترجمه اشعار 201
- سخنی در پیرامون این قصیده 207
- مصادر ترجمه عمرو عاص 210
- نسب عمرو عاص 213
- شرح حال شاعر قصیده 213
- مشاجره عبدالله بن جعفر و عمرو عاص 222
- چگونگی اسلام عمرو عاص 224
- سخنانی درباره عمرو عاص 227
- سخنان امیرالمومنین 227
- سخن علی به روایت ابن قتیبه 228
- سخن علی به روایت شریف رضی 228
- سخن علی به روایت ابن عبدربه 229
- سخنی دیگر از امیرمومنان 229
- نامه امیرمومنان به عمرو بن عاص 230
- سخن دیگری از علی 230
- یک نکته مفید 231
- صورت دیگر از نامه علی 232
- خطبه امیرالمومنین بعد از تحکیم حکمین 232
- امیرمومنان عمرو را در قنوتش لعنت می فرستد 235
- نفرین عایشه بر عمرو 237
- برخورد امام حسن مجتبی و عمرو عاص 237
- نامه ابن عباس به عمرو 243
- برخورد عمرو عاص و ابن عباس 245
- معاویه و عمرو عاص 249
- عمار یاسر و عمرو عاص 258
- ابو الاسود دوئلی و عمرو 261
- ابو نوح حمیری و عمرو 261
- سخنی از ابو جعفر و زید بن حسن 266
- عمرو عاص و برادرزاده اش 267
- غانمه قرشیه و عمرو عاص 270
- سخن مولف پیرامون شخصیت عمرو 272
- داستان شجاعت عمرو در جنگ صفین 280
- امیرالمومنین و عمرو عاص در جنگ صفین 284
- روایت ابن عباس 288
- معاویه و عمرو در جنگ صفین 290
- مالک اشتر و عمرو عاص در جنگ صفین 297
- داستان ابن عباس و عمرو 300
- ابن عباس و عمرو در اجتماعی دیگر 301
- عبدالله بن هاشم مرقال و عمرو 302
- یک درس دینی و اخلاقی 305
- درگذشت عمرو بن عاص سهمی 312
- نکته ای سودمند 314
- اشاره 315
- غدیریه محمد حمیری 315
- پیرامون اشعار حمیری 316
- شرح حال شاعر 317
قطره ای است از هفت دریا. و گفته شده که:
عبدالله بن عباس بقدری در فراق علی گریه کرد که چشمانش کور شد.
و باز ابن عباس نقل کند که: به علی نه دهم علم داده شده، به خدا قسم که در یک دهم دیگر هم با مردم شریک است.
معاویه مشکلات علمی خودرا به علی می نوشت و جواب می خواست و پس از آنکه علی (ع) درگذشت، معاویه گفت:
بامرگ علی (ع) علم و دانش از کف رفت.
عمر بن الخطاب پیوسته به خدا پناه می برد از اینکه مشکله ای پیش آید و علی برای حلش حاضر نباشد. از عطا سوال شد که: در اصحابپیامبر خدا (ص) کسی داناتر از علی بود؟ گفت: نه. به خدا کسی را داناتر از او سراغ ندارم.
عبدالله بن مسعود روایت کند که، قرآن به هفت حرف نازل شده و هر یک از حروف را ظاهری است و باطنی، و علی (ع) علم ظاهر و باطن قرآن را داراست.
و ما نظیر این احادیثی که در باره علم علی نقل شد در کتب حدیث زیاد می بینیم که اگر آنها را جمع کنند کتاب ضخیمی را تشکیل می دهد.
شعری دیگر از حسان درباره علی و شرح آن
ابوالمظفر سبط ابن جوزی حنفی، در (تذکره) خود ص 115، و گنجی شافعی در ص 55 (کفایه) وابن طلحه شافعی در ص 20 (مطالب السوول)، اشعار ذیل را به حسان نسبت می دهند و ابن طلحه، ضمن نقل اشعار گوید: این اشعار از قول حسان منتشر و گوش و زبان به زبان بازگو شده و اما اشعار عبارتند از:
خداوند در باره علی و ولید قرآننازل نمود -
علی را مومن و ولید را فاسق خواند.