- نقش الغدیر در شناخت منابع اصیل فکر اسلامی 1
- سند مقبول و سند مردود 2
- نقش زمامداران در انحراف مردم 4
- در طرز فکر اسلامی 6
- در اجتهاد و تقلید 9
- در نقل حدیث 11
- در تاریخ اسلام 14
- یک انتقاد اصلاحی 18
- شعراء غدیر در قرن 03 18
- احادیث صریح نبوی 22
- سخنان امیرالمومنین درباره اولین مسلمان 24
- سخن امام حسن سبط پیامبر درباره اولین مسلمان 27
- نظریه اصحاب و تابعین درباره اولین مسلمان 28
- اشعار پیرامون اولین مسلمان 37
- ذیل اشعار پیرامون اولین مسلمان 46
- محاضرات تاریخ الامم الاسلامیه 66
- السنه و الشیعه 92
- الصراع بین الاسلام و الوثنیه 122
- متعه 150
- فجر الاسلام، ضحی الاسلام، ظهر الاسلام 156
- الجوله فی ربوع الشرق الادنی 158
- اتهامات محمد ثابت مصری 159
- عقیده الشیعه، اتهامات یک مستشرق 172
- الوشیعه، اتهامات موسی جارالله 178
- ازدواج موقت در قرآن 186
- حدود ازدواج موقت در اسلام 188
- اول کسی که ازدواج موقت را ممنوع کرد 190
- صحابه و تابعین 191
- اکنون چهره حقیقت آشکار شد 193
- نصیحتی بر تهمت زنندگان 194
- شعراء غدیر در قرن 04 201
- شاعر را بشناسیم 201
- اشاره 201
- اشاره 214
- ابن علویه اصفهانی 214
- پیرامون اشعار 216
- شاعر را بشناسیم 218
- اشاره 225
- المفجع 225
- پیرامون اشعار 228
- حدیث اشباه 229
- شاعر را بشناسیم 237
- آثار ارزشمند او 239
- ابو القاسم صنوبری 245
- اشاره 245
- شاعر را بشناسیم 249
- حکایت 256
- قاضی تنوخی 260
- اشاره 260
- پیرامون اشعار 261
- شاعر را بشناسیم 265
- تولد و تربیت 265
- قضیه حافظه و هوش او 267
- تالیفاتش 268
- مذهب او 269
- وفات او 270
- اشاره 274
- ابوالقاسم الزاهی 274
- شاعر را بشناسیم 279
- امیر ابو فراس الحمدانی 292
- اشاره 292
- بحثی پیرامون اشعار او 297
- شاعر را بشناسیم 303
- تولد و قتل او 317
از صنوبری، یک دختر در زمان حیاتش درگذشت، رفیقش (کشاجم) او را با اشعار زیر رثا گفت و صنوبری را تسلیت داد:
اتاسی یا ابابکر
لموت الحره البکر
تا آخر.
حکایت
ابوبکر احمد بنمحمد الصنوبری شاعر ما، روایت کرده گوید:
در " رهاء " کتابفروشی ای به نام سعد بود که در مغازه اش محفل ادبارا تشکیل می داد، او خود مردی ادیب و خوش قریحه بود. اشعاری لطیف می سرود و هیچ گاه من و دستانم، ابوبکر معوج شامی شاعر و دیگر شعرای شام و دیار مصر، حاضر نبودیم مغازه اش را ترک گوئیم. بازرگانی مسیحی ازبزرگترین بازرگانان رهاء فرزندی به نام عیسی داشت، از زیباروی ترین مردم و خوش قامت ترین، ظریف الطبع ترین و شیرین ترین آنها بود او نیز با ما می نشست و اشعار ما را ضبط می کرد و ما همه او را دوست می داشتیم ودر دل خود نسبت به او تمایلی احساس می کردیم، او در کار نویسندگی هنوز کودکی بیش نبود. سعد وراق به عشق شدید او مبتلا شد، اشعاری درباره اوسرود یکی از آنها وقتی در مغازه پهلویش نشسته بود اینست:
اجعل فوادیدواه و المداد دمی
و هاک فابر عظامی موضع القلم
" قلبم را دوات، خونم رامرکب بگیر و استخوانم را بجای قلم بهتراش، به جای لوح از چهره ام استفاده کن و آن را دستت پاک کن تا بیماریم علاج یابد.
"خبر تعلق خاطر سعد وراق به عشق پسرک ترسادر همه جای شهر، شایع گردید. چون پسرک قدری بزرگتر شد و کارش در دوستیو هم صحبتی بالا گرفت تمایل به انزوا، و رهبانیت پیدا کرد، در این باره با پدر و مادر خود سخن گفت و