ترجمه الغدیر - جلد 7 صفحه 104

صفحه 104

- این ثنا و تحیت را نثار مرقدش می سازم تا به ثواب زیارت نائل گردم.

- این امانتی است که به خدمتش گسیل داشته ام، باشد که خوشنود گردد.

- پسر عباد، با سرودن این تحیت، به شفاعتی امید بسته که هرگز مردود نخواهد گشت.

خصال نیک همراه شگفتیها

1- می گویند: روزی صاحب ابن عباد، نوشیدنی خواست، قدحی پر آوردند چون خواست بیاشامد، بعضی از دوستان نزدیک گفت: مخور که مسموم است، هنوز چاکری که آب آورده بود حاضر بود، صاحب به دوستش فرمود: گواه سخنت چیست؟ گفت: آزمایش، به همین غلامی که آب را آورده بگو خودش بیاشامد، صاحب فرمود: این کار را نه برای دیگران تجویز کنم و نه حلال دانم. گفت: به مرغی بنوشان فرمود: هلاک حیوان را هم تجویز نکنم.

قدح رابرگرداند و دستور داد آبرا بریزند. وبه غلام فرمود: پی کار خود رو و دیگربه خانه من وارد مشو، و فرمان داد که‌کنیزی در عوض غلام به خدمت گمارند، وحقوق آن غلام را هم مرتب پرداخت نمایند.

بعد فرمود: یقین را با شک نمیتوان زدود، و قطع حقوق هم کیفری است که با خست همراه است.

2- یکی از سادات علوی، رقعه ای گسیل داشت که خداوندش فرزندی پسر عنایت فرموده، تقاضا دارد که نام و لقبی برای مولود، معین فرماید. صاحب در کنار رقعه او نوشت:

" خداوندت با نو رسیده تک سوار و بخت کامگار، قرین سعادت گرداند، بخدا سوگند که چشمها روشن گشت و دلها خرم: نامش علی باشد،تا خدایش بلند آوازه گرداند، و کنایه اش ابو الحسن تا کار و بارش نیک و حسن‌آید. روزمندم با کوشش خود فاضلی ارجمند و ببرکت جدش نیکبختی سعادتمندگردد، بمنظور دور بادش از چشم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه