ترجمه الغدیر - جلد 7 صفحه 105

صفحه 105

بد دیناری زر به وزن صد مثقال نیاز کردم تا به فال نیک صد سال زندگی‌با سعادتش نصیب گردد، و چون طلای ناب‌از تصرف روزگار در امان ماند. و السلام.

3- یکی از حاشیه نشینان رقعه ای به خدمت صاحب فرستاده‌تقاضای حاجتی کرد.

نامه را بدو عودت داده و گفتند: صاحب به دست خود نامه ات را امضا و وعده مساعدت داده است، ولی او هر چه نامه را زیر و رو کرد، چیزی بنظرش نرسید، نامه را به ابی العباس ضبی عرضه کرد، ابو العباس بعد از دقت کافی متوجه شد که صاحب با نوشتن فقط یک الف، پاسخ مساعد داده است:

در رقعه متقاضی چنین بود: فان رای مولانا ان ینعم بکذا، فعل. اگر رای مبارک سرورمان تعلق گیرد که مساعدت فرماید، خواهد کرد، و معلوم شد صاحب جلو " فعل " که فعل ماضی است، بمعنی " خواهد کرد " یک الف اضافه کرده یعنی " افعل " خواهم کرد.

4- صاحب، در یک طبق نقره، عطری خدمت ابی هاشم علوی هدیه کرده وبا این سروده گسیل داشت:

- این بنده به قصد زیارت عتبه مرابکه خدمت رسید،تا از پرتو انوارت نصیبی گیرد.

- از این عطری که تقدیم مقامت شده بهره گیر، که عطرفروش از خوی چون مشکت مایه گرفته.

- اما ظرف پیشکشی است که‌با عطر همراه شده، با قبول آن، عنایتی بر عنایاتت بیفزا.

5- ابو القاسم زعفرانی به شکوه و جلال صاحب نگریست که جمعی از خدم و حشم و حاشیه نشینان با لباسهای فاخر و جبه های خز گرداگرد مجلس نشسته اند به کناری رفت و به نوشتن پرداخت، به صاحب گفتند: در حضور شما چنین جسارتی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه