- دیباچه مؤلف 1
- اشاره 2
- شعراء غدیر در قرن 04 2
- شاعر 4
- ادب و شعر کشاجم 4
- هجو سرایی کشاجم 10
- کشاجم و ریاست مداری 12
- کلمات گهربیز و سخنان حکمت آمیز 13
- سیاحت و جهانگردی 16
- عقائد کشاجم 19
- اساتید- تالیفات 26
- ولادت- وفات 28
- فرزندان شاعر 29
- غدیریه ناشی صغیر 33
- اشاره 33
- بیوگرافی شاعر 39
- ولادت- وفات 45
- مصادر ترجمه و بیوگرافی شاعر 46
- اشاره 48
- غدیریه بشنوی کردی 48
- بیوگرافی شاعر 49
- طایفه بشنویه 51
- قسمتی از اشعار بشنوی 53
- غدیریه صاحب ابن عباد 57
- اشاره 57
- بیوگرافی شاعر 61
- تالیفات صاحب 65
- وزارت- سماحت- مدیحه سرایان 69
- اشعار صاحب در شعائر مذهب 82
- مذهب صاحب 92
- خصال نیک همراه شگفتیها 104
- کلمات قصار 109
- وفات صاحب 111
- مصادر ترجمه و فرهنگ رجال 121
- غدیریه جرجانی 123
- اشاره 123
- شرح حال شاعر 124
- غدیریه ابن حجاج بغدادی 133
- اشاره 133
- شرح حال شاعر 137
- پایه علم و دانش 138
- ادب و هنر 140
- معاصرین شاعر از خلفا و شاهان 142
- ولادت و وفات 148
- اشاره 153
- غدیریه ابو العباس ضبی 153
- بیوگرافی شاعر و اشعار او 154
- غدیریه ابو رقعمق انطاکی 169
- اشاره 169
- شرح حال شاعر و نمونه اشعارش 170
- اشاره 178
- شرح حال شاعر 178
- غدیریه ابو العلاء سروی 178
- غدیریه ابو محمد عونی 186
- اشاره 186
- شرح حال شاعر 192
- اشاره 209
- غدیریه ابن حماد عبدی 209
- شرح حال شاعر 226
- ولادت و وفات 229
- شرح حال شاعر 255
- غدیریه ابوالفرج رازی 255
- اشاره 255
- غدیریه جعفر بن حسین 260
- اشاره 263
- شعراء غدیر در قرن 05 263
- شرح حال شاعر 264
- اشاره 268
- غدیریه شریف رضی 268
- شرح حال شاعر 269
- معلمان ادب و مشایخ حدیث 273
- شاگردان و راویان 275
- تالیف و تصنیف 276
- مولف نهج البلاغه 284
- سایر تألیفات سید رضی 291
- شعر و شاعری 294
- القاب- مناصب 300
- نقابت 302
- سرپرستی مظالم (دادستانی) 304
- نقابت کلی و عمومی 304
- سرپرستی امور حج 305
- ولادت- وفات 308
- مراثی- سوگنامه ها 310
- نمونه ای از اشعار و قصائد 311
از جمله در نامه ای که به ابو العباس ضبی (یکی از شعرا غدیر) نوشته و به اصفهان گسیل داشته، بالاترین ثنا را در مدح جوهری بکار بسته و بدین وسیلهابو العباس را به اکرام و بزرگداشت و جلب رضایت او وا داشته.
این نامه در " یتیمه " ج 4 ص 26 یاد شده و ما در اینجا چکیده آنرا می آوریم:
" اگر سرور من گوید: صاحب این همه شان و جاه و این رفعت پایگاه کیست؟ گویم: همان که فضل و دانشش ترجمانی عادل است و طبع سرشارش زیب محافل. آنکه همشهریانش مایه افتخار و سرآمد آن دیار شمارند تا آنجا که نه در جرجانش- به گذشته های دور و نزدیک - و نه در طبرستان جوارش، از قدیم و جدید مثل و مانند نشناسند. آنکه شهر سخن را فرمانروا گشته، نظم و قافیه را چون اسیران به فتراک بسته آنهم در ابتدای جوانی و شور زندگانی پیش از آنکه آموزگارش درس ادب آموزد و رخش سخن در میدان فضل و هنر تازد.
او ابو الحسن جوهری است که خدایش مویددارد و همگان دانند که انتسابش به این دربار، قدیم است و اختصاصش بدین درگاه، عظیم و با این همه باید گفت: شنیدن کی بود مانند دیدن.
همانا که در میدان فضیلت گوی سبقت ربوده و بر پیش گامان آزموده برتر و فزون آمده. ندانمش از چه آغاز کنم؟ از پاس ادبش در خدمت یا معرفتش به حق دوستی و حدود معاشرت؟ یا درخشیدن چشم گیرش درحضور، که سراپا گوش باشد جز در وقت ضرور و از جای نجنبند، مگر به دستور.
با ظرافت و بذله گوئی، بزم خلوت را رونق فزاید، و با شیرین زبانی غم از دل ببرد و دشمنی بزداید.
اگر به فارسی سخن ساز کند چه نثر باشد چه نظم، از طبع سرشارش چون دریا خروش خیزد و موج از پس موج گهر ریزد، چه پارسی زبانان دیارش جز اندکی چون