ترجمه الغدیر - جلد 7 صفحه 125

صفحه 125

از جمله در نامه ای که به ابو العباس ضبی (یکی از شعرا غدیر) نوشته و به اصفهان گسیل داشته، بالاترین ثنا را در مدح جوهری بکار بسته و بدین وسیله‌ابو العباس را به اکرام و بزرگداشت و جلب رضایت او وا داشته.

این نامه در " یتیمه " ج 4 ص 26 یاد شده و ما در اینجا چکیده آنرا می آوریم:

" اگر سرور من گوید: صاحب این همه شان و جاه و این رفعت پایگاه کیست؟ گویم: همان که فضل و دانشش ترجمانی عادل است و طبع سرشارش زیب محافل. آنکه همشهریانش مایه افتخار و سرآمد آن دیار شمارند تا آنجا که نه در جرجانش- به گذشته های دور و نزدیک - و نه در طبرستان جوارش، از قدیم و جدید مثل و مانند نشناسند. آنکه شهر سخن را فرمانروا گشته، نظم و قافیه را چون اسیران به فتراک بسته آنهم در ابتدای جوانی و شور زندگانی پیش از آنکه آموزگارش درس ادب آموزد و رخش سخن در میدان فضل و هنر تازد.

او ابو الحسن جوهری است که خدایش مویددارد و همگان دانند که انتسابش به این دربار، قدیم است و اختصاصش بدین درگاه، عظیم و با این همه باید گفت: شنیدن کی بود مانند دیدن.

همانا که در میدان فضیلت گوی سبقت ربوده و بر پیش گامان آزموده برتر و فزون آمده. ندانمش از چه آغاز کنم؟ از پاس ادبش در خدمت یا معرفتش به حق دوستی و حدود معاشرت؟ یا درخشیدن چشم گیرش درحضور، که سراپا گوش باشد جز در وقت ضرور و از جای نجنبند، مگر به دستور.

با ظرافت و بذله گوئی، بزم خلوت را رونق فزاید، و با شیرین زبانی غم از دل ببرد و دشمنی بزداید.

اگر به فارسی سخن ساز کند چه نثر باشد چه نظم، از طبع سرشارش چون دریا خروش خیزد و موج از پس موج گهر ریزد، چه پارسی زبانان دیارش جز اندکی چون

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه