ترجمه الغدیر - جلد 7 صفحه 17

صفحه 17

در سیر و انتقال است.

موقعیکه در مصر رحل اقامت افکنده، گفته است:

- اشتیاق دیدن مصر، خواب از چشم من ربوده بود، اینک مصر خانه من است.

- صبحگاه، با دوستان، بدیدن " جیزه " خوش و آب و هوا میروم و گاه حرکت را تاخیر میافکنم.

- در این میان که با یکی از بزرگان در ریاست وفرمان، پهلو به پهلو میزنم ناگهان ازمیخانه، سر بر میاورم، گویا مردی دائم الخمر باشم.

- صبح برای سرکشی دیوان و دفاتر رهسپارم و بازگشتم به خانه پریوشان است که عود و طنبور فراگیرند.

- جوش و خروش جوانی را پشت سر گذاشتم در حالیکه هوس دل را فرو نشاندم.

- از آهو بچه ای از مردم قبطکه زنار خود را بالای سرین زیر ناف می بندد.

و در این اشعار دیگر که سروده، ظاهرا خودش را بین مصر و عراق می بیند: گشت و گزار خود را باین دو شهر یاد می کند و آنچه از خوشی و بدحالی، سختی و رفاه دیده یا از مردم آن نعمت و نقمت چشیده و حرمت‌یا خواری دیده بازگو می نماید. گاهی این را ستایش می کند و آنرا هجو، گوش‌کنید:

- ای بت من گفتی، و اینک گوش فرا ده و بشنو از جوانمردی که زندگیش عبرت است.

- می گوئی: صبر و بردباری پیشه کن و دل برگیر، و اگر تو خود عاشق شوی چنین نخواهی کرد.

- کیست بدوستانم خبر برد - گر چه از من‌دور افتاده اند - که زندگی بعد از آنان تیره و تار است.

- مشتاقم روی خرم چون ماهشان را ببینم.

- شاهزادگانی که مایه مجد و بزرگواری وافتخارند.

- و نعمت و نوالی، که با جوانمردی زینت یافته و این کم نیست.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه