ترجمه الغدیر - جلد 7 صفحه 18

صفحه 18

- موقعیکه دشمن رو آورد، مردم دست یاری بسوی آنان دراز می کنند و هم پشتوان آنهایند.

- کوه وقاراند. ماه مجلس اند، شیران بیشه اند و روز نبردپیشتازان.

- سفیدرو، نیکوکار، دست باز، که بخل و خست ندارند.

- مردم از آنان خیر می برند و خیرات آنها مشهور و زبانزد خاص و عام است.

- اگر مرا در مصر دیده بودی که در جوار و پناه آنان، چگونه پریوشان باریک اندام را اسیر می کردم.

- رود نیل امواج خود را مثل حلقه های زره پهن می کرد.

- زورقها در بالای امواج، گاه بزیر می رفت و گاه بالا.

- جام شراب در دست پیر دختری در لباس مردان می چرخید که پیراهن خزش را با مشک ناب شسته بود.

بکران لکن لهذه مائه

و تلک ثنتان و اثنتا عشره

- دوشیزه هم دو نوع است: این یکی صد ساله است و آن دیگر چهارده ساله.

- کاش من عراق را ندیده بودم و نام اهواز و بصره را نشنیده بودم.

- گاه بر فلات و گردنه فراز می گشتم، و گاه‌در صحرا و نشیب فرود می شدم، گاهی هموار و گاه سنگلاخ.

- گاه بر پشت شتر گردن دراز، هودج نهاده سایبان می افکندیم.

- و گاه در میان شط خروشان فرات که امواجش مانند خیال بهم میآمیخت روان بودیم.

- گویا عراق عاشق روی من است که مرا ترک نمی کند،یا دست بریده تقدیر مرا بدانجا می کشاند.

کشاجم در ضمن این سیاحتها و گشت و گزارها، با شاهان، وزرا و امرا می نشست، و از جوائز آنان بهرمند، می شد، و از عطایشان برای ادامه سفر استقبال می کرد. در ضمن با رجال علم و ادب و حدیث، رفت و آمد داشت، از آنان فرا می گرفت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه