ترجمه الغدیر - جلد 7 صفحه 299

صفحه 299

گام زند و بیاد معشوق ترانه و غزل ساز کند، احساس لطیف و خیال دلپذیرش شگفتیها ببار آرد، و اگر در میدان ثنا و ستایش تازد و با نظمی سهل‌و روان، به صید معانی پردازد، هیچ شاعری بگرد او نرسد و اگر در سوک و ماتم، به سوز درون دامن زند، بر همه ماتم سرایان سبقت گیرد، و با همه اینها، دبیری سخندان و صاحب سخن بوده‌پارسا، با روحی شریف و همتی والا، پابند احکام دین، معتقد و با یقین ازهیچکس صله و جائزه نپذیرفت، حتی جوائز پدرش را باز می گرداند.

5- " باخرزی " در کتاب " دمیه القصر " ص 69 می نویسد:

در محفل پیشوایان صدرنشین و در مجلس بزرگان، صاحب پایگاه برترین است.

اگرش من زبان به ستایش گشایم، چنان است که به خورشید تابان گویم: وه چه پرتوی!

و یا به گلزار گویم: چه خرم و زیبائی؟

با شعری بدیع که اگر به مفاخره برخیزد، بر آخرین مدارج عظمت بر شود و عقد ثریا بر تارک نهد، و اگر راه تشبیب و غزل پوید، احساس لطیفش از نسیم سحری سبق جوید، تا آنجا که هر گاه غزلیات پر شورش بر سخندان ماهر خوانده شود، شیفته و شیدا، فریادش به " احسنت " بر آید و بر شور و شعف فزاید.

اگر به‌ستایش محبوبکان زبان باز گشاید، با ترانه های شیوا، چون مشاطه ای باشد در کنار پرپچهرگان رعنا، و چون به ثنای ممدوحی سخن ساز کند، با قصائد دلربا، عقل بحیرت ماند که شاعر نبوغ خود را جلوه گر ساخته یا عظمت ممدوح را.

و بهر حال چون سمند تیز گام به میدان دواند، در " وصف " باشد یا " مدح "، بخت آن کسی فیروز باشد که در " گروبندی " نام او بر زبان راند.

و اگر بسان دبیران و منشیان خامه بر دست گیرد، نثر شیوایش، چون لولو شاهوار است که بر عروس بخت نثار کند،یا دانه های شبنمی که بر چهره گل نشاند.

و بجان خودم سوگند، شهر بغداداز وجودش خرمی گرفت که او را در دامن خود بپرورد:

از پستان دجله اش شیر داد و از نسیم روحپرور خود، مشام جانش را معطر ساخت.

شعر زیبایش، چندان از آب دجله نوشید، که گوارا شد، و چندان غوطه خورد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه