ترجمه الغدیر - جلد 11 صفحه 270

صفحه 270

اجتهاد خلیفه در پیشکشی ملکه روم

از قتاده نقل شده که گوید: عمر سفیری فرستاد بسوی پادشاه روم پس ام کلثوم که همسر عمر بود دیناری قرض کرد و عطری خرید و آن را در شیشه ای قرار داده و با سفیر برای زن پادشاه روم فرستاد پس چون عطر باو رسید برای ام کلثوم مقداری از جواهرات فرستاد و بسفیر گفت اینها را برای همسر عمر ببر پس چون بام کلثوم رسید آنرا بر روی فرش خالی کرد پس عمر وارد شد و گفت: این چیست پس او را خبر داد پس عمر جواهر را برداشت و آنرا بمسجد آورد و فریاد زد الصلاه جامعه یعنی همه مردم حاضر شوند پس چون مردم جمع شدند آنها را خبر داد و جواهر را بانها نشان داد و گفت: شما چه میبینید در این، پس گفتند ما میبینیم آنرا که تو مستحق آنی چونکه آن هدیه و پیشکشی از همسر پادشاه روم‌است برای همسر تو نه جزیه است و نه مالیاتی بر آنست و نه حکمی از احکام مردان متعلق بان میشود: پس گفت لکن همسر امیر مومنین و سفیر هم سفیر امیر المومنین است و مرکبی که بر آن سوار شده مال مومنین است و اگر مومنین نبودند هیچ یک از آنها نمیاید. پس من میبینم که این مال بیت المال‌مسلمین است و ما بام کلثوم میدهیم سرمایه اش را پس جواهر را فروخت و بهمسرش یک دینار داد و مابقی را در بیت مال مسلمین قرار داد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه