ترجمه الغدیر - جلد 13 صفحه 317

صفحه 317

باز گرداندن سخن خدا به جائی شایسته- لغزیده سپس گفت عمر من شمشیری را که خداوند در روی ایشان برهنه نموده در نیام نمی کنم، برادرمالک- متمم- چکامه های بسیاری در سوک وی سرود و این ها را نیز ابو الفدا در " تاریخ " خود- ج 1 ص 158- با گستردگی یاد کرده است.

و در " تاریخ الخمیس، ج 2 ص 233 آمده که عمر در این باره سختگیری نموده و به بوبکر گفت: خالد را سنگسار کن که او آن کارها را روا شمرده و سزاوار این کیفر است بوبکر گفت به خدا چنین‌نمی کنم، او- در باز گرداندن سخن خدا به جائی شایسته- لغزیده و در " شرح مواقف " آمده: عمر به ابوبکر پیشنهاد کرد که خالد را برای کار وی بکشد بوبکر گفت شمشیری را که خداوندبر روی بد کیشان برهنه نموده در نیام‌نمی کنم و عمر به خالد گفت اگر من سرپرست کار شوم برای این گناهان، تورا گرفتار خواهم ساخت.

و در " تاریخ‌ابن عساکر " ج 5 ص 112 آمده که عمر گفت من خالد را سرزنش ننمودم مگر برای پیش افتادنش و برای رفتار وی دردارائی ها، زیرا چون چیزی به دست خالد می افتاد در میان توانگران بخش می کرد و به ابوبکر حساب پس نمی دادو در این زمینه بر بوبکر پیش می افتاد و کارهائی دور از جشمداشت بو بکر می نمود، دست به کشتن مالک پسر نویره آلوده و زن او را گرفت و با مردم یمامه ساخت و دختر مجاعه پسر مراره را گرفت و بوبکر این ها را خوش نداشت و به متمم پسر نویره پیشنهاد خونبها داد و خالد بفرمود تازن مالک را رها کند ولی برکنار کردن‌او را درست ندید و عمر نیز همین کارها و ماننده های آن را از خالد ناپسند می شمرد.

خرده هایی که برای پشتیبانی بوبکر از خالد توان گرفت

امینی گوید: پژوهشگران را می‌سزد که- از دو چشم انداز- باریک بینانه در این پیش آمد بنگرند:

یک:تبهکاری های بزرگ خالد و تیره روزی های توان فرسائی که به دست وی فراهم آمد که هر کس خودرا وابسته به اسلام شناسد دامن خویش را از آلودن به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه