ترجمه الغدیر - جلد 13 صفحه 329

صفحه 329

اگر گذشت بزرگ ترین پیامبران از این مرد- آن هم پس‌از خشم گرفتنش بر وی گرفتار ساختن اوبرای گناهی که کرد و رو گردانی اش به روزگاری دراز- باز هم به او دل بدهدکه بکند آنچه کرد، پس بنگر که گذشت جانشین پیامبر از وی- آن هم بی هیچگونه خشم و رو گردانی- چه به بارخواهد آورد؟ و پشتیبانی هائی که از او نموده در روان این مرد و هم شیوه هایش که مردمی تبهکار و گروه هائی آشوبگر بودند چه به جا می گذارد و چگونه گستاخی و بی پروائی آنان را می‌افزاید؟

ما کجا می توانیم خالد را تیغی بشماریم که خداوند بر روی دشمنانش برهنه نموده است با این که نامه بوبکر به وی را در میان برگ های تاریخ می بینیم که می نویسد: " پسر ننه خالد به جان خودم سوگند که به راستی تو با دل آسوده با زنان می آمیزی با این که هنوز در آستانه خانه‌ات خون هزار و دویست مرد مسلمان خشک نشده است " و این را هنگامی به وی نوشت که خالد به مجاعه گفت: " دخترت‌را به من ده " و مجاعه به وی پاسخ داد " آرام که به راستی تو نزد دوستت پیوند آشتی میان من و خویش را گسیختی " گفت " همان ای مرد دخترت رابده " و او نیز داد و چون گزارش به بوبکر رسید نامه بالا را برای وی نوشت و خالد نامه را که دید می گفت این کار آن مردک چپ دست- عمر پسر خطاب -است. و این نخستین شیشه ای نبود که با دست خالد در اسلام شکست زیراهمانند این کار بسیار زشت و نکوهیده در روزگار برانگیخته خدا (ص) از اوسر زده و وی- درود و آفرین خدا بر وی و خاندانش- از رفتار او بیزاری جسته بود (پسر اسحق می نویسد: پیک خدا (ص) یکان هائی از سپاه را به پیرامون مکه می فرستاد تا مردم را به سوی خدای بزرگ و گرامی بخوانند ولی دستورنمی داد دست به پیکار زنند یکی از کسانی که برای همین برنامه فرستاد خالد پسر ولید بود که او را بفرمود تا برای خواندن مردم به خدا به جنوب‌تهامه رهسپار شود ولی او را برای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه