ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 100

صفحه 100

سپس بوبکر گریان بیرون شد مردم گرد او را گرفتند و اوایشان را گفت هر مردی - با دلخوشیبه خانواده اش - شب را در آغوش همسر خودبه سر می برد و مرا با نگرانی هائی که دارم رها می کنید، مرا نیازی به بیعت شما نیست بیعت خود را با من ندیده گیرید .

سخن جاحظ

و جاحظ در رسائل خود ص300 می نویسد گروهی پنداشته اند دلیل‌بر راستی گزارشی که آندو - بوبکر - عمر - آوردند تا زهرا را از رسیدن به‌میراث خود باز دارند - و هم دلیل بر پاکدامنی آندو - آن است که یاران رسول خدا (ص) در برابر آندو به انکار برنخاستند در پاسخ می گوئیم: اگر انکار نکردن ایشان دلیل بر راستی‌ادعای آن دو باشد پس به راستی وجود همه دادخواهان و گفتگو کنندگان (از جمله فاطمه) که در برابر آندو به‌مطالبه حق خود ایستاده بودند دلیلی بر راستی دعوایشان و نیکوئی سخنشان است زیرا صحابه با ایشان هم مخالفتی ننمودند . بخصوص که گفتگوهای پنهانی بدرازا کشید و کشمکش ها بسیار شد و گله‌مندی، آشکار و خشم ها سخت گردیدو این ها کار فاطمه را به آنجا رساندکه سفارش کرد بوبکر بر وی نماز نگزارد و آنگاه که آمده و حق خویش رااز او می خواست بطرفداری از بستگان خود استدلال می کرد از وی پرسید: ابوبکر اگر تو مردی وارثت کیست گفت خانواده و فرزندانم گفت پس چرا ما ازپیامبر (ص) ارث نبریم و چون با بهانه ای که برای او آورد او را از رسیدن به میراث پدرش بازداشت و حق وی‌را کاهش داد و رو گردانش ساخته خود زمام کار را بدست گرفت تا به چشم خویش حق کشی را بنگرد و از پرهیزکاری‌او نومید شود و کمی همراهان و بوی ناتوانی را بیابد و بگوید بخدا سوگندتو را نفرین خواهم کرد و او هم گفت بخدا سوگند بر تو دعا خواهم کرد که

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه