ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 115

صفحه 115

خورشید را به همان گونه که روز گذاشته اش سوگندی سخت داده بودنددوباره قسم بدهند .

چنین است که گزارشگران بد کنش روی سنت ارجمند پیامبری را زشت می نمایند که از همه این پندارهای خرافی بر کنار است و همه این ها زائیده گزافگوئی های ناروائی است که به فضائل خوانی ها راه یافته و اگر آفریننده این روایت که زنجیره پیوسته ای هم ندارد از رسوائی هائی که در بافتن آن رویداده است - و ما نیز یاد کردیم - آگاه بودچنین بی اندیشه خود را به پرتگاهی نکوهش بار نمی افکند .

توسل به ریش بوبکر

یافعی در روض الریاحین از زبان‌بوبکر صدیق (ض) آورده است که او گفت ما در مسجد نشسته بودیم که ناگهان‌مردی کور درآمد و میان ما وارد شد و سلام داد ما سلام او را پاسخ داده و در برابر پیامبر (ص) نشاندیمش که گفت کیست که در راه دوستی پیامبر (ص) حاجتی از مرا برآرد؟ بوبکر (ض) گفت پیرمرد حاجتت چیست؟ گفت من خانواده ای دارم و چیزی هم ندارم که خوراک خود گردانیم و می خواهم کسی درراه دوستی رسول خدا (ص) چیزی دهد که آن را قوت خود سازیم - پس بوبکر (ض) برخاست و گفت من در راه دوستی رسول خدا (ص) چیزی بتو دهم که زندگی ترا بر پای دارد . سپس پرسید حاجت دیگری هم داری؟ گفت آری دختری دارم که می خواهم در راه دوستی محمد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه