ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 129

صفحه 129

کرامت دفن ابوبکر

ابن عساکر در تاریخ خود آورده که گفته اند بوبکر (ض) را چون هنگام مرگ رسید به حاضران گفت چون من مردم و از غسل و کفن من فارغ شدید مرا بردارید و ببرید تا برسید بر در حجره ای که قبر پیامبر (ص) در آن است پس نزدیک در بایستید و بگوئید سلام بر تو ای رسول خدا این بوبکر است که برای داخل شد اجازه می خواهد پس اگر اجازه‌ای بشما داده شد و در که با قفل بسته بود برویتان گشوده گردید پس مرا داخل کنید و همانجا بخاک سپارید وگرنه مرا به بقیع برید و آنجا در خاک کنید . پس آنان چون در آستانه در ایستادند و آنچه وی گفته بود بر زبان راندند قفل‌بیفتاد و در گشوده شد و ناگاه هاتفی از درون قبر ندا در داد: دوست را بردوست وارد کنید که دوست به دوست مشتاق است .

این گزارش را رازی در تفسیر خود 378 / 5 آورده است و نیز حلبی در سیره نبوی 394 / 3 و دیار بکری در تاریخ الخمیس 264 / 2 و قرمانی در اخبار الدول که در حاشیه کامل چاپ شده - 200 / 1 - و صفوری درنزهه المجالس 198 / 2

امینی گوید: بازگو گران این گزارش خواسته اند به این وسیله کار پیشوایان خود رادر دفن‌خلیفه در جایگاه پاکی - حجره پیامبر (ص) - درست بنماید چرا که این مسئله دشوار، آنان را درمانده ساخت و از عهده جواب آن بر نیامدند زیرا حجره شریف یا چنانکه حق و آشکار است در ملکیت او (ص) باقی مانده بود یااین که به صورت صدقه درآمده و مربوط به همه مسلمانان بود . در صورت اول می باید برای دفن در آن از بازماندگان تنها وارث او (ص) - دو امام سبط و خواهرانشان - اجازه بگیرند که چنین کاری نکردند . در صورت دوم هم بر خلیفه یا بر کسی که از پس او عهده دار کارها شد واجب بوداز جامعه مسلمانان اجازه بگیرد که هیچ یک چنین کاری نکردند . پس دفن اودر آنجا کاری مخالف با قانون دین خواهد بود و اگر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه