ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 187

صفحه 187

ای کاش سپهر شناسان نیز این گزارش را به پژوهش نهند و دانشی سرشار از آن بگیرند و دریابند که گرفتن خورشید بخاطر آن است که چون خورشید با دیده خودبینی در خویش می نگرد برای کیفر دادنش او را بدریا می‌افکنند و سپس با چنگ زدن بدامن بوبکرکیفرش پایان می یابد و دوباره نمایان‌می شود . و شاید که آینده روشنگر، کسی دیگر را بیارد که راز خسوف و ماه‌گرفتگی را نیز به مردم بیاموزد و برای انجمن ها و مجالس وسیله نزهت و تفریح یکی از پی دیگری فراهم آرد . وتازه اینجا انبوه سوال های دیگری هم هست

1- آفتاب گرفتگی نه مخصوص این‌امت است و بس و نه خاص دوران زندگی بوبکر تنها است بنابراین پیش از تولدبوبکر که بوده است که " راست گفت راست گفت " می کرده؟ و پس از مردن اوکه به این مهم خواهد پرداخت و پیش ازاو و پس از وی آفتاب دست بدامن که می‌شده؟

2- بوبکر که می گفته " راست گفت راست گفت " این کار را کجا انجام‌می داده؟ آیا در همان جای خود و پیش‌چشم و در مقابل گوش های مردم چنین می‌کرده و آفتاب با همه دوری‌اش از وی به اعجازی که داشته صدای او را می شنیده یا او یک مرتبه از میان مردم غیبش می زده و در همان دریا که در هیچ کرانه‌ای مرز آن را نتوان یافت حاضر می شده و با خارق عادت خود آن همه مسافت را می پیموده؟ اگر چنین است پس چرا حتی یکبار هم نشد که چنین‌کارهائی از او نقل کنند؟ شاید هم که‌او خود می رفته ولی کالبد مثالی خود را میان مردم می نهاده تا پندارد که خود او است؟ یا شاید خود سر جایش می‌مانده و کالبی مثالی را می فرستاده منتهی خورشید آن را با خود وی عوضی می گرفته؟

3- گرفتیم که خورشید از گونه ای زندگی روحانی برخوردار است ولی آیا روان فرماندهنده به بدی ها نیز در آن هست تا دچار خودبینی گردد؟ من نمی دانم و بر فرض که چنین روانی داشته باشد با این که می بیند هر بار که چنان گناهی کند ناچار همان‌کیفر را باید ببیند پس چرا باز هم همان گناه را بجا می آرد؟ یعنی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه