ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 191

صفحه 191

جعفر باشد و بهر صورت که نفرین از زبان شایسته مردی بدر آمده و بجان کسی خورده که سزاوار آن بوده.

ارمغان بوبکر برای دوستدارانش

از زبان عکرمه - و او از ابن عباس - آورده اند که گفت علی (ض) گفت من نزد رسول خدا (ص) نشسته بودم و کسی‌دیگر با ما نبود مگر خدای عز و جل پس‌او گفت علی می خواهی سرور پیران بهشتی را بتو بشناسانم که روز قیامت از همه آنان نزد خدا مقام و منزلتی بلندتر دارند؟ گفتم آری بجان تو ای رسول خدا (ص) گفت این دو مرد آینده‌اند .

علی گفت من نگاه کردم بوبکر و عمر (ض) را دیدم سپس دیدم رسول خدا(ص) لبخندی زد و آنگاه چین بر پیشانی افکند تا پای به مسجد نهادند بوبکر گفت ای رسول‌خدا چون ما به سرای بوحنیفه نزدیک شدیم بر روی ما لبخند زدی و سپس چین بر پیشانی افکندی، ای‌رسول خدا این را چه سبب بود؟ رسول خدا (ص) گفت چون شما به‌کنار سرای بوحنیفه رسیدید ابلیس به شما برخورد و در روی شما نگریست و سپس هر دو دست‌خود را بر آسمان برداشت، شما او را نمی دیدید و سخنش را نمی شنیدند ولی من هم او را می دیدم و هم سخنش را می‌شنیدم که دعا می کرد و می گفت بار خدایا من از تو درخواست می کنم که به‌آبروی این دو مرد سوگند مرا به شکنجه‌ای که برای دشمنانشان آماده کرده ای شکنجه نکن بوبکر گفت ای رسول خدا کیست که ما را دشمن دارد با آنکه ما بتو گرویدیم و به تو یاری کردیم و آنچه از نزد خدای جهانیان آوردی به آن اعتراف کردیم گفت آری ای ابوبکر در آخر الزمان گروهی آشکار شوند که ایشان را، رافضیان گویند، حق را طرد و رفض می کنند و قرآن را به گونه ای نادرست تاویل می نمایند، خدای عزو جل آنان را در کتاب گرامی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه