ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 279

صفحه 279

باران خواستن ابوطالب از برکت پیامبر

ابن عساکر در تاریخ خود آورده است که‌جلهمه بن عرفطه گفت در خشکسالی به مکه درآمدم و قریش گفتند ای ابوطالب دره ها خشکزار شد و نانخوران ما به تنگنا افتاده اند با ما به نماز باران بیا ابوطالب بیامد و کودکی را به همراه داشت که گوئی خورشیدی بود که در تاریکی ها پرده ابری سیاه از چهره اش کنار رود تا خود بدرخشد و پیرامون او نیز بچه هائی بودند پس ابوطالب او را بگرفت و پشت وی را به کعبه چسبانید و کودک انگشت او را گرفت، آن هنگام هیچ پاره ابری در آسمان نبود ولی ناگهان از این جا و آن جا ابرها روی آوردند و پر آب شدند و شدند تا یکباره رود بار و دره گفتی‌که در زیر چکه های آن ترکیدن گرفت و انجمن ها و بیابان ها از باران به آسایش رسید و در همین زمینه است که بوطالب گوید:

"سپید روئی است که به آبروی او از ابر، باران می خواهند

سرپرست کار پدر مردگان است و نگهبان بیوه زنان .

مستمندان هاشمی‌به پناه از می شتابند

و نزد وی در سایه رحمت و نعمت به سر می برند

به ترازوئی دادگرانه می ماند که به اندازه یک جو نیز کم نمی گذارد

و به افزار سنجشی راستگو که سنجیدن آن سهمناک نیست . "

شرح بخاری از قسطلانی 227 / 2، المواهب اللدنیه 48 /1، الخصایص الکبری 124 و 86 / 1، شرح بهجه المحافل 119 / 1، سیره حلبی 125 / 1، السیره النبویه از زینی دحلان که در حاشیه حلبی چاپ شده87 / 1، طلبه الطالب ص 42

شهرستانی در ملل و نحل ص 225 از ج 3 که در حاشیه الفصل به چاپ رسیده سرور ما عبد المطلب را یاد کرده و می نویسد از دلایلی که معرفت او را به حال

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه