ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 288

صفحه 288

هر چند هاشمی باشد و در این باره هیچ اجازه دیگری هم از من نگیرید . گفتند ای ابوطالب آیا چنین کاری می خواستی بکنی گفت آری به خدای‌این - کعبه را نشان داد - سوگند مطعم‌بن عدی بن نوفل بن عبد مناف که از هم‌پیمانانش بود گفت چیزی نمانده بود تبارت را بر باد دهی گفت چنین است پس‌برفت و می گفت (خطاب به پیامبر)

برو پسرکم که هیچگونه خواری و زبونی‌بر تو نیست

برو به این گونه دیده ات را روشن دار

به خدا سوگند که دست اینان همه هرگز بتو نرسد تا من

در میان گور به خاک سپرده شوم و در آن بستر بخسبم

مرا به راه راست خواندی ودانستم که تو نیکخواه منی

و البته که‌تو راست گفتی و از همان گذشته ها درستکار بوده ای

و کیشی را به یادآوری که ناگزیر از بهترین کیش های‌آفریدگان است

پس قریش روی به سوی ابوطالب گرداندند و به گله گذاری و نرم کردن او پرداختند ولی او به انجمن ایشان در نیامد و نگاهی بر آنان نیفکند .

امینی گوید: بزرگ مردمکه را خوش می آید که همه تبارش را در راه پیامبر اسلام برباد دهد و آماده است تا همه پیوندهای گروهی و پیمان هائی که میان خود و قریش دارد به خاطر دین لگدکوب کند پس خداوند زنده بدارد این گرایش خدائی و این پیوند همکیشی را که از پیوندهای‌خویشاوندی نیز برتر بوده است.

ابوطالب در آغاز دعوت پیامبر

چون‌این آیه فرود آمد: خویشاوندان نزدیکترت را (از بدی ها) بیم ده .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه