ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 289

صفحه 289

رسول خدا (ص) بیرون شد و از کوه صفا بالا رفت و بانگ زد: یا صباحاه پس همه پیرامون او فراهم آمدند او گفت آیا من با این چشم به شما بنگرم که اگر شما را آگاه سازم که سپاهی بیرون شده اند و در پائین کوه (آماده شبیخون زدنند) آیا شما سخنم را راست می شمارید؟ گفتند آری ما که تو را آزموده ایم دروغی از تو نشنیده ایم گفت پس من شما را بیم می دهم که در برابر کیفری سخت قرار گرفته اید پس ابولهب گفت مرگ بر تو باد . جز برای این سخن نمی خواستی مارا گرد آری؟ سپس حضرت، توده خود رادر خانه اش فراهم آورد و ابولهب پیشدستی کرد و گفت اینان عموها و عموزادگان تواند سخن بگو و صابی گری را رها کن و بدان که گروه تو را توان‌برابری با همه تازیان نیست و سزاوارترین کسان برای گرفتن و در بندکردن توتبار پدریت هستند و اگ‌ر بر سر آنچه‌می گ‌ویی پافشاری کنی دربندکردن تو بر ایشان آسان تر است تاتیره های قریش بر تو بشورند و تازیان نیز آنان را یاری دهند من ندیدم که هیچکس بدتر از آنچه تو برای تبار پدری‌ات آورده‌ای آورده باشد . پس رسول خدا (ص) خاموش شد و سخن نگفت .

بار دیگر ایشان را بخواند و گفت: خدا را ستایش، او را می ستایم و از او یاری و زینهار می خواهم و به او پشتگرمی می دارم و گواهی می دهم که خدائی جز خدای یگانه نیست، شریک ندارد و سپس گفت: پیش آهنگ و جستجو گر به کسان خود دروغ نمی گوید و به خدائی که جز او خدائی نیست من پیک خداوند هستم - بویژه به سوی شما و نیز برای همه مردم . بخدا همانگونه که می خوابید می میرید و همان سان که‌بیدار می شوید برانگیخته خواهید شد وحساب آنچه را انجام می دهید خواهند رسید و به راستی بهشت جاودانی است و آتش دوزخ هم جاودانی .

ابوطالب گفت چه بسیار دوست می داریم که با تو یاری کنیم و پندت را بپذیریم و گفتارت را راست شماریم و اینان تبار پدری ات هستند که فراهم آمده اند من

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه