ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 317

صفحه 317

به راستی ابوطالب نمرد مگر پس از آنکه رسول خدا (ص) را از خویشتن خشنود ساخت .

و ابوالفداو شعرانی از زبان ابن عباس آورده اندکه چون بیماری ابوطالب سخت شد رسول خدا (ص) او را گفت عمو آن - کلمه گواهی به توحید و به رسالت پیامبر - را بگو تا در روز قیامت، شفاعت از تو را روا بشمارم ابوطالب به او گفت برادرزاده ام اگر بیم از دشنام و از این نبود که قریش گمان برند من از ترس مرگ آن را گفته ام البته آن را می گفتم ولی چون مرگ ابوطالب نزدیک شد آغاز کرد به تکان دادن لبانش و عباس گوش خود را داد و سخن او را شنید و گفت برادرزاده ام به خدا سوگند کلمه ای که به او دستور دادی بگوید به راستی آن را گفت رسول خدا (ص) گفت ای عمو ستایش خدای را که تو را راه نمود

و سید احمد زینی دحلان در سیره حلبی 94 / 1 - می نویسد: شیخ سحیمی در شرح خود بر شرح جوهره التوحید از قول امام شعرانی و سبکی وجماعتی نقل کرده است که درستی حدیث بالا - یعنی حدیث عباس - نزد برخی ازصاحبان مکاشفات ثابت شده و مسلمان بودن او نزد ایشان عقیده ای درست است.

امینی گوید: ما این حدیث را تنها برای همسازی با این گروه آوردیم وگرنه ابوطالب چه نیاز بایسته ای داشت‌که در هنگام مرگ، آن دو کلمه ای را بر زبان براند که زندگی گرانبهای خودرا استوار ساخته بود با آواز دادن به‌مفهوم آن - در شعر و نثر خویش - و به‌خواندن مردم به پذیرفتن آن، و با دفاع از آشکار کننده آن، و با هموارساختن هراس و بیم ها بر خویش تا آخرین دم از زندگی برای پاسداری از آن؟ با همه این ها دیگر ابوطالب چه نیاز بایسته‌ای داشت که این دو کلمه را همچون دو چیز نو و تازه بر زبان براند؟ او کی کافر بود و کی گمراه بود تا با گفتن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه