ترجمه الغدیر - جلد 14 صفحه 92

صفحه 92

فعل " بدشنام گوئی با یکدیگر برخاستند " هیچ ارتباطی با " نسابه ونسب گوی بودن بوبکر " ندارد که بلافاصله پس از آن ذکر شود بلکه مناسب مقام همان است که گفته شود او دشنام گوی بوده، و گویا راوی با قیداین صفت برای او می خواسته برساند که‌او در دشنام گوئی از عقیل هم پیش بوده زیرا این کار، خوی او شده بود و اگر چه می رسد که کسانی با زمینه چینی هائی بگویند مقصود از " نسابه "بودن او آن است که او با پیچ و خم نسب ها آشنائی داشته و نقطه ضعف های آن ها و آنچه را در موقع بدگوئی می توان بر آن انگشت نهاد می دانسته و این بوده که چون بدشنام می پرداخته ناموس و آبرو و پدر و مادر و نسب طرف‌را به بدی یاد می کرده ولی این گونه پخت و پزها هم سودی برای صاحب آن در طرفداری از ابوبکر ندارد زیرا خود نشان دهنده زشت ترین نمونه های دشنام‌گوئی است و مستلزم آن است که وی، زنان و مردان را در معرض اتهام درآورده و پلیدی را نشر دهد.

چنانچه‌از عبارت گزارش که در خصایص الکبری 2ص 86 می بینیم بر می آید دشنام گوئی میان عقیل و بوبکر در برابر رسول خدا(ص) انجام گرفته و آن هم در آخرین روزهای زندگی وی (ص) .

دیگر دشنام گویی های بوبکر

نمونه دیگر بر دشنام گوی بودن او را (که دشنام گفتن به مسلمان نیز فسق است) درج 7 ص 153 آوردیم که در پاسخ کسی که در زمینه تقدیر پرسشی از وی کرد گفت: پسر زن گندیده . . و نمونه دیگر این است که به عمر گفت پسر خطاب مادرت به‌عزایت نشیند و داغت بر دلش بماند و این را هنگامی گفت که خبر شد انصار مایلند مردی فرمانده ایشان باشد که از اسامه سالخورده تر باشد پس ریش عمر را گرفت و گفت رسول خدا (ص) او را به کار گماشته و آنگاه می گوئی اورا بر کنار سازم؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه