ترجمه الغدیر - جلد 17 صفحه 153

صفحه 153

درباره عثمان بروشنی خواهید دید. در نطقی که روز بعد از بیعت یعنی دومین روز حکومتش ایراد کرده میگوید: " هان هر قطعه ملکی که‌عثمان بفرمانش از املاک عمومی به تصاحب کسی داده و هر پولی که از مال خدا به کسی بخشیده به خزانه عمومی باز میگردد. " از سخنش پیداست که اورا حاکم عادل و حاکمی که مجری قانون الهی بوده نمیشناخته است وگرنه کارش را در مورد واگذاری املاک و اعطای اموال ابطال نمیکرد.

سخن عائشه ام المومنین دختر ابوبکر

1- " ابن سعد " مینویسد: " هنگامی که عثمان در محاصره بود و مروان بن حکم برای دفاع از او بشدت می جنگید عائشه تصمیم گرفت به حج برود. مروان و زیدبن ثابت و عبد الرحمن بن عتاب نزد اوآمده گفتند: ام المومنین چه میشد اگر میماندی، زیرا امیرالمومنین (عثمان) چنان که می بینی در محاصره است و تو مقام و نفوذی در میان مردم داری که میتوانی از او دفاع کنی. عائشه گفت:

من بار سفر بسته ام و نمیتوانم بمانم. حرف خود را تکرار کردند. او همان جواب را باز گفت. در اینوقت مروان به این بیت تمثل جیست:

کشور را علیه من به آتش کشید و چون شعله ور گشت راه خویش گرفت

عائشه به او پرخاش کرد: آهای تو که برایم شعر و مثل میاوری، بدان که بخدا دلم میخواهد تو و رفیقت (یعنی عثمان) که خیلی به سرنوشتش علاقمندی بپای هر کدامتان سنگی بسته میبود و بدریا میافتادید. و سپس بطرف مکه براه افتاد ".

بلاذری جریان را باینصورت آورده: " هنگامی که کار عثمان سخت شد به مروان بن حکم و عبد الرحمن بن عتاب بن اسید دستور داد تانزد عائشه که عازم حج بود رفته گفتند: چه میشد اگر میماندی، شاید خدا بوسیله تو این مرد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه