ترجمه الغدیر - جلد 17 صفحه 167

صفحه 167

اما وقتی می بیند خلافت به چنگ قبیله اش- تیم- نیفتاد بلکه به تصدی خاندان پیامبر (ص) و به عهده علی بن ابیطالب (ع) واگذار گشت از آنجا که‌دوستدار علی (ع) نیست بر میاشوبد وآرزو میکند آسمان بر زمین فرود آید، و از کشتن عثمان اظهار تاسف و سوگواری مینماید و از نیمه راه مدینه‌به مکه بر میگردد و پرچم خونخواهی عثمان را بر میدارد شاید از اینطریق بتواند طلحه را به حکومت برساند. وگرنه او که از قبیله دیگری است حق خونخواهی عثمان را ندارد، و علاوه بر آن حق فرماندهی سپاه و لشکرکشی راهم ندارد، و خدا او و همه همسران پیامبر (ص) را از ظهور در میدان کشمکش و از گردش و خرامیدن منع فرموده است. پیامبر خدا (ص) او رامخصوصا از شرکت در قیام تجاوزکارانه جمل بر حذر داشته است. اما او با وجود تمام اینها بقیام مسلحانه علیه خلافت علی (ع) بر می خیزد و فرموده‌خدا و پیامبرش را نشنیده میگیرد هنگامی که در " حواب " براه بصره صدای سگها را میشنود بیاد پیشگوئی نهی آمیز پیامبر (ص) میافتد و تصمیم به برگشت میگیرد، ولی دوباره تسلیم وسوسه دل میشود و تحت تاثیر حقه بازی سیاسی دیگران قرار میگیرد وبه راه جنگ تجاوزکارانه داخلی میرود تا " طلحه " نامزدش برای حکومت به قتل میرسد و امیدش مبدل بیاس میگردد و اراده خدا بر خلاف تمنای او بتحقق می پیوندد و خلافت علی (ع) استوار میشود.

سخن عبد الرحمن بن عوف

مجاهد بدری، رئیس شورای انتخاب حاکم، و یکی از ده نفری که- میگویند- مژده بهشت دریافته اند.

1- بلاذری از " سعد " نقل میکند که " چون ابوذر در ربذه درگذشت علی (ع) و عبد الرحمن بن عوف کار عثمان را بیاد آوردند. علی (ع) به او گفت:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه