- نامه و تقریظ آیه الله حسین موسوی حمامی نجفی 1
- نامه ای گرانقدر 4
- نامه ای از دانشمند توانا و نویسنده عالیقدر شیخ حیدر قلی سردار کابلی 7
- دو نامه 9
- تقریظی از استاد توانا سلمان دواح زبیدی 11
- شعراء غدیر در قرن 09 15
- نکوهش گزافه گویی در برتر خوانی ها 15
- شخصیت و مقام عبدالله بن مسعود 23
- رفتار عثمان با عمار یاسر 37
- مشروح ماجرا 41
- عمار در قرآن 50
- تمجید و ستایشهای پیامبر گرامی درباره عمار یاسر 53
- رفتار ناشایست با عمار یاسر 60
- عثمان مردان پاکدامن و اصلاح طلب کوفه را به شام تبعید میکند 64
- تفصیل ماجرا 67
- مالک اشتر 77
- صورت دیگری از همین نامه 79
- زید بن صوحان 83
- صعصعه بن صوحان 86
- جندب بن هیر ازدی 88
- کعب بن عبده 88
- عدی پسر حاتم طائی 88
- مالک بن حبیب 89
- یزید بن قیس ارحبی 90
- عمرو بن حمق خزاعی 91
- عروه بن جعد 92
- کمیل بن زیاد نخعی 93
- حارث بن عبد الله همدانی 93
- اصعر بن قیس 93
- عثمان کعب بن عبده را میزند و تبعید میکند 95
- تبعید عامر بن عبد قیس زاهد و پارسای نامی 105
- تبعید عبد الرحمن جمحی 118
- تبعید امیرالمومنین علی بن ابیطالب 120
- آیه ای درباره عثمان 125
- عثمان راه رستگاری را نمیداند 128
- عثمان تکبیر را در حرکات نماز ترک میکند 131
- نتیجه ای از این بحث 133
- سخن امیرالمومنین علی بن ابیطالب درباره عثمان 136
- سخن عائشه ام المومنین دختر ابوبکر 153
- سخن عبد الرحمن بن عوف 167
- نظریه طلحه 177
- نظریه زبیر بن عوام 194
- رابطه طلحه و زبیر با عثمان 197
- سخن عبد الله بن مسعود صحابی و بدری عالیمقام 209
- سخن و نظریه عمار یاسر 210
- سخن مقداد یگانه سواره جنگ بدر 217
- نظر حجر بن عدی پارسای مشهور کوفه 222
- سخن عبدالرحمن بن حسان 227
- سخن هاشم المرقال 229
- سخن جهجاه غفاری از بیعت کنندگان بیعت رضوان 231
- سخن ابو ایوب انصاری از اصحاب پیش کسوت و از مجاهدان بدر 234
- سخن قیس بن سعد انصاری رئیس قبیله خزرج و مجاهد بدری 236
- سخن فروه بن عمرو انصاری مجاهد بدری 240
- سخن محمد بن عمرو بن حزم انصاری 241
- سخن جابر بن عبد الله انصاری و جمعی از اصحاب پیامبر 242
- سخن جبله بن عمرو انصاری مجاهد بدر 243
- سخن محمد بن مسلمه انصاری مجاهد بدر 246
- سخن عبد الله بن عباس علامه امت اسلام و پسر عموی پیامبر گرامی 248
- سخن عمرو بن عاصی معلوم الحال 252
- سخن عامر بن واثله (ابو طفیل) صحابی سالخورده و محترم 258
- سخن سعد بن ابی وقاص 260
- سخن مالک اشتر 262
- سخن عبد الله بن عکیم 264
- سخن محمد بن ابی حذیفه 265
- سخن عمرو بن زراره معاصر پیامبر 270
- نظریه صعصعه بن صوحان رئیس قبیله عبد القیس 271
- سخن حکیم بن جبله شهید جنگ جمل 273
- سخن هشام بن ولید برادر خالد بن ولید 274
- سخن معاویه پسر ابوسفیان اموی 275
- سخن عثمان درباره خویش 280
- خویشتن شناسی 282
- اشعاری در تایید آنچه گذشت 284
- نظریه مهاجران و انصار 288
- نامه مردم مدینه به اصحابی که در مناطق مرزی سرگرم جهاد خارجی بودند 296
- نامه مهاجران به اصحاب و تابعینی که در مصر بودند 297
- نامه مردم مدینه به عثمان 298
- عثمان و اجماع 299
- نخستین محاصره 305
- نامه مصریان به عثمان 308
- تعهد عثمان در سال 35 هجری 309
- وصف دیگری از توبه عثمان 312
- روایت دیگری درباره توبه عثمان 316
- دومین تعهد و التزام 318
- دومین محاصره 322
- روایت تاریخی دیگری در همین موضوع 325
- نوشته واقدی در این باره 329
- عثمان توبه کاری توبه شکن است 333
- بررسی این روایات تاریخی 337
خلافت پیامبر خدا را از صاحبان و شایستگانش بربایند آنرا بسامان آورید.
زیرا بجای کتاب خدا (قرآن) چیز دیگری انتخاب شده است، و سنت و رویهپیامبر خدا دگرگونه گشته است، و مقررات دو خلیفه پیشین جای خود را به مقررات تازه ای داده است. بنابراین، همه اصحاب و تابعینی را که این نامه را دریافت کرده یا از آن اطلاع پیدا میکنند به خدا قسم میدهیم که بیائید اینجا و حق را برای ما بگیریدو به ما بدهید. اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید پیش ما بیائید و حق (و قانون جامعه) را بر همان صورت وروشی برقرار گردانید که بهنگام رحلت پیامبرتان و خلفای سابق بود. حق مانرا از دستمان ربوده اند، و بر درآمدهای عمومی مان مسلط گشته اند، و مانع کار و حکومتمان گشته اند. خلافت در دوره پس از پیامبرمان خلافتپیامبرانه و مایه رحمت بود و امروز به سلطنت دردناک و بیرحمانه ای تبدیل گشته است که در آن هر که بر هر چه (از اموال و درآمد عمومی یا از اموال خصوصی افراد) دست پیدا کند آنرا میخورد!"
نامه مردم مدینه به عثمان
طبری مینویسد: عبد الله بن زبیر از پدرش زبیر بن عوام نقل میکند که " مردم مدینه در نامه ای عثمان را دعوتکردند به توبه (یعنی بازگشت از خلافکاری به رویه اسلامی و حکم خدا)، و استدلال کردند و به خدا قسم خوردند که اگر تعهداتی را که در برابر خدا دارد (یعنی عمل به حکم خدا) انجام ندهد دست از او بر نخواهند داشت و کار را به قتلش خواهند کشید. پس وقتی عثمان از کشتهشدن ترسید با راهنمایان و افراد خانواده اش (یعنی امویان) به مشاوره پرداخت..."