- شعراء غدیر در قرن 09 1
- نکوهش گزافه گویی در برتر خوانی ها 1
- درباره مدت محاصره 5
- نامه هایی که عثمان در دوره محاصره نوشته است 5
- نامه عثمان به اهالی شام 7
- نامه اش به اهالی بصره 8
- نامه اش به مردم استانها و شهرستانها 9
- نامه اش به اهالی مکه و حجگزاران سال سی و پنجم هجری 10
- نگاهی به نامه های عثمان 12
- جنگ بر در خانه عثمان 20
- کشته شدن عثمان 26
- کفن و دفن عثمان 33
- روایات تاریخی جعلی و دروغین 48
- روایتی مشروح 84
- تاملی تحقیقی در روایات مجعول و ساختگی 87
- نگاهی به پاره ای از تالیفات 95
- شورش بزرگ 100
- کتاب عثمان بن عفان 106
- انصاف در حق عثمان 109
- تاملی در کتابهای دیگر 117
- وصیت پیامبر والای اسلام به عثمان 119
- تاملی در این روایات 132
- بررسی تمجید و تعریفها که برای عثمان ساختهاند 134
- در فضیلت شرم و حیا 139
- نگاه دیگری به روایات حیاء عثمان 146
- فتاوی در پوشانیدن ران 150
- نسبت های ناروا به پیامبر اکرم در صحیحین 152
- باز نگاهی به روایات صحیح بخاری و مسلم 154
- نگاهی به مناقب عثمان 158
- یک قاعده اساسی در جعل فضائل 163
- نگاهی به مناقب عثمان 166
- اصحاب پیامبر که در جنگ صفین با علی بودند 270
- ایستادگی طلحه و زبیر در جنگ جمل 277
- زنجیره ستایشها و فضائل ساختگی عثمان را با این یک ختم می کنیم 290
- پایان گفتار 291
- مبالغه و زیاده روی در فضائل حکام سه گانه: ابوبکر، عمر، عثمان 292
- رای امیرالمؤمنین در خلافت خلفا 296
- نگاهی به مناقب خلفاء ثلاثه 298
عثمان گفت: عمو جان دست نگهدارد.بخدا قسم پدرت چنین رفتاری با من نمیکرد. آنگاه بکمک همدیگر عثمان راکشتند.
از قول ابن سیرین مینویسد: ابن بدیل با شمشیر بسراغ عثمان آمد وبینشان کینه و دشمنی بود - در حالیکهمیگفت: حتما او را خواهم کشت. کنیزعثمان به او گفت: تو کوچکتر از آنی که چنین کاری بتوانی. وی به اطاقی که عثمان در آن نشسته بود درآمد و ضربه شمشیری بر او نواخت که نمیدانم بکجایش اصابت کرد. "
کفن و دفن عثمان
طبری از زبان ابو بشیر عابدی مینویسد: " عثمان - رضی الله عنه - سه روز افتاده بود و دفنش نکردند. آنگاه حکیم بن حزام قرشی و بعد از وییکی از قبیله بنی اسد بن عبد العزی وبعد از آندو جبیر بن مطعم درباره دفنعثمان با علی (ع) صحبت کردند و از او تقاضا نمودند به خانواده عثمان اجازه دهد او را دفن کنند علی (ع) به آنها اجازه داد. چون خبر به گوش مردم رسید عده ای در راه با سنگ بکمین نشستند. تنی چند از خانواده اش نعش را برداشتند و میخواستند به طرف باغی در مدینه که " حش کوکب " خوانده میشود و یهودیان مرده هاشان را در آن دفن میکردند ببرند.