ترجمه الغدیر - جلد 19 صفحه 299

صفحه 299

نهفته بود بی گمان پیامبر عالی مقام (ص) از طریق وحی خبر دارمی شد و مامور ابلاغش به خلق و اجرایش، بگذار معاویه در منجلاب تخیلات گمراهانه و بد کاری هایش بلولد و از پی ناروائی ها بدود، خدااز حرکاتش با خبر است و از سر نوشت وسر انجامش

معاویه نماز جمعه را چهارشنبه می خواند

مردی از اهالی کوفه- در بازگشت از نبرده های صفین- سوار بر ستوری به دمشق آمد، مردی دمشقی به او آویخت که این، ماده شترمن است که در اثنای جنگ صفین از من گرفته اند. دعوایشان را بر معاویه عرضه داشتند مرد دمشقی برای اثبات مدعای خویش پنجاه شاهد گذراند بر این‌که آن ماده شتر از آن وی است. در نتیجه، معاویه رای علیه مرد کوفی صادر کرد و دستور داد آن ستور را به مرد دمشقی تحویل دهد. مرد کوفی گفت: آن، شتر نر است نه ماده شتر. معاویه گفت: این رائی است که صادر شده. و چون از حضورش برفتند مخفیانه‌کسی را به دنبال آن مرد کوفی فرستاد تا بیامد و از او پرسید ستورش بچند میارزد. و دو برابر بهای آن را به وی پرداخت و به او نیکی نمود و خوش رفتاری و گفت: به علی بگو من با یکصد هزار سپاهی با وی روبرو خواهم شد که یکیشان بین شتر نرو ماده فرق نمی گذارد. و چندان فرمانبردار معاویه بودند و سر براهش که وقتی آنها را به صفین می برد در راه روز چهارشنبه با آنها نماز جمعه خواند. و بهنگام جنگ سر براهش نهاده بودند واو را بر بالای سر خویش می برند و سخن عمرو بن عاص را باور داشتند که گفت: علی است که عمار یاسر را با کشاندنش به یاری خود به کشتن داده و کشته است. و کار سر سپرد گیشان به معاویه بدانجا کشید که لعنت فرستادن بر علی را سنت و رویه ای مستمر ساختند و از کودکی به آن می پرداختندو تا پیری و مرگ ادامه می دادند. "

در این صفحه سیاه از زندگی معاویه که‌نوشته آمد چیزها ثبت است که پاره ای از آن در اثنای " غدیر " مورد بحث و برسی قرار گرفت مانند لعنت فرستادن بر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه