ترجمه الغدیر - جلد 21 صفحه 190

صفحه 190

عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه به خلافت رسید، چوپانان گوسفند بر بالای کوهها می گفتند که این خلیفه صالحی که بر مردم فرمانروایی می کند کیست؟ گفتند مراد شما از دانستن نام او چیست؟ گفتند: هر آن گاه که خلیفه صالحی حکومت کند، گرگان و شیران دست از گوسفندان ما بر می دارند ".

" امینی " می گوید: گرگان درنده در طول قرنها، چه می دانند که خلیفه صالح و طالح چیست، تا از درندگی دست بردارند. و این انسان نادان جفا کار، چه نادان است که روی در مخاصمه و دشمنی و کینه با اینها دارد. هر گاه این سیرت در میان درندگان در ادوار گوناگون تاریخ درست بود و اختصاص به عصر " عمر بن عبدالعزیز " نداشت، لازم می آمد که تمام گوسفندان دنیا در زمان " معاویه " و " یزید " و نظایر آنها هلاک می شدند و چیزی از آنها نمی ماند.

تبرئه نامه عمر بن عبدالعزیز

" عمر بن عبدالعزیز "، شب هنگامی به مساجد دور دست می رفت و تا آنجا که خداوند توان داده بود نماز می خواند، و هنگام صبح پیشانی بر خاک می نهاد و صورت خویش بر خاک می مالید و تا سپیده دم گریه می کرد. در برخی شبها که بر طبق معمول، این عبادت را انجام می داد و از عبادت فارغ می شد و از نماز و تضرع به درگاه خدا سر بر می داشت، نامه سبز رنگی که نور آن تا آسمان امتداد می یافت، دید که در آن چنین نوشته شده بود: " این برائت و تبرئه نامه از آتش است که خدای عزیز بر بنده اش عبدالعزیز داده است ".

" ابن ابی شیبه " از طریق " عبدالعزیز بن ابی سلمه " روایت کرده است:

" وقتی عمر بن عبدالعزیز به قبر گذاشته شد، باد سختی وزیدن گرفت و نامه ای با بهترین خط از آسمان افتاد. آنرا که خواندند، چنین نوشته شده بود: براءتی است از آتش از جانب خدا بر عمر بن عبدالعزیز. پس این نامه را در لای کفن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه