ترجمه الغدیر - جلد 21 صفحه 251

صفحه 251

احیاء العلوم غزالی

از امام " ابو الحسن " معروف به " ابن حزام " و به قولی " ابن حرزم " که در بلاد " مغرب ر معروفیت داشت، نقل شده: " هنگامی که بر کتاب احیاء العلوم وقوف یافت، دستور داد که آن را بسوزانند. و گفت این کتاب، بدعت و مخالفت سنت است و امر کرد هر چه از این کتاب در آن شهر بود، جمع و تصمیم گرفتند که روز جمعه آنها را آتش بزنند. شب جمعه که فرا رسید ا ابو الحسن در خواب دید که گویا از مسجد وارد می شود و در رکن مسجد نوری مشاهده کرد که ناگاه پیغمبر صلی الله علیه و اله و ابو بکر نشسته اند و امام غزالی کتاب احیاء را در دست گرفته و ایستاده و گفت: یا رسول الله این سخص دشمن من است، سپس به دو زانو نشست و از آنها دور شد و به حضور رسول الله صلی الله علیه رسید و کتاب احیاء را به او تقدیم کرد و گفت: یا رسول الله بین هر گاه این کتاب بدعت و مخالفت سنت تو باشد، آنگونه که این مردمی پندارد، بفرمای تا من توبه کنم. و هر گاه دیدی چیزهای خوبی هست، از برکات خود بر من بده و در باره این دشمن حکم کن. رسول الله صلی الله علیه و اله ورق به ورق تا آخر این کتاب را ملاحظه فرمود. آنگاه گفت: بخدا که این کتاب خوبی است. آنگاه کتاب را به ابو بکر رضی الله عنه داد. او نیز همجنان ملاحظه کرد و گفت آری یا رسول الله، بخدائی ترا بحق مبعوث کرده، کتاب خوبی است. سپس آنرا به عمر رضی الله عنه داد و او نیز نگاه کرد و مثل ابو بکر اظهار کرد. رسول الله صلی الله علیه و اله امر کرد که ابو الحسن را از آنجا بیرون کنند وحد افترا گوینده را بر او بزنند. او را بردند و حد زدند. سپس ابو بکر پس از شش شلاق که خورده بود، شفاعت کرده و گفت یا یا رسول الله صلی الله علیه و اله این کار را ابو الحسن بخاطر اجتهاد در سنت تو و بزرگداشت آن انجام داده است. ابو حامد از جرم او گذشت. و ابو الحسن از خواب بیدار شد. بلا فاصله اصحاب خود را از ماجرا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه