ترجمه الغدیر - جلد 21 صفحه 262

صفحه 262

و کوه و جنبندگان بدو بیاموزد. اما در اینجا می بینیم که خدا غواص چندان نفوذ کلمه داده که در هر چیزی تصرف می کند. حتی وحوش هم فریاد بر می آورند و سنگهای می رقصند و شاخ درختان در هم می آویزند. چشم و گوش این غالیان، آن چنان از فضایل اینها انباشته شده که بموجب اعتقادشان، خدا بیش از آنکه در خود قدرت داده بر این " شیخ " عطا فرموده است. و این با خواننده است، که در مساله گستردن سجاده و شنا دقت کند " که همه اینها را چگونه به آسانی به " شیخ نواده عمر " بسته است و کرامات ظاهری او را در عناصر اربعه در جزء هشتم ص 87 - 83 طبع اول ملاحظه کردید. غلو در فضایل، انجنین مطالبی را بدروغ می پردازد و می سازد، خواه عقل آنرا بپذیرد یا نه.

کرامت ابن مسافر اموی

" عمر بن محمد " می گوید: " شیخ عدی بن مسافر شامی اموی متوفی 557 (یا 558) را هفت سال خدمت کردم و در اینمدت خارق عادات از او دیدم. از آن جمله اینکه: من بر دست او آب ریختم. او به من گفت: چه می خواهی؟ گفتم: من می خواهم قرآن تلاوت کنم، لکن جز سوره اخلاص و فاتحه چیزی حفظ نیستم. او با دست خود به سینه من زد و همان وقت من همه قرآن را حفظ شدم. و از حضور او که بیرون آمدم، بطور کامل قرآن تلاوت می کردم " " شذرات الذهب " ابن عماد حنبلی 180:4.

" امینی " می گوید: ای کاش این اموی، روزگار " خلیفه دوم " را درک کرده بود و با دست خود در سینه او می زد و دیگر او دوازده سال در حفظ قرآن زحمت نمی کشید، اما دریغ که درک نکرده است.

و کاش می دانستم پردازنده این داستان، هر گاه صاحب داستان یک علوی می بود، این اندازه سماجت بخرج می داد، یا اینکه این عطا او منحصر به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه