بانک غدیر صفحه 1499

صفحه 1499

دم رفت توي سينه ولي بازدم رسيد

دست علي و فاطمه كم كم به هم رسيد...

محمد نجار

امشب به دلم نغمه و شوري دگر افتاد

تاحاله اي از ابر به دور قمر افتاد

ساقي و مي باده مرادر نظر افتاد

آنقدر زدم باده كه جان در خطر افتاد

در حالت مستي بزدم طعنه عدو را

"با آل علي هركه در افتاد ور افتاد"

هرگاه گذارت به يكي شير نر افتاد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه